روند تغییر ارزش ها در خاورمیانه
منصور معدل
بخش جامعه شناسی، دانشگاه مریلند
چکیده:
بخش قابل توجهی از خاورمیانه و شمال آفریقا به نظر همچنان دوره ای از گذار را طی می کنند که با جنبش های بهار عربی در سال 2011 شروع به حرکت کرد. از این روست که درک روند سیاسی منطقه دشوار مانده است. در کتاب "تقابل ارزش ها" منصور معدل با ارائه ی داده های تجربی تکان دهنده ای نشان می دهد که چگونه برخورد میان بنیادگرایی اسلامی و ملی گرایی لیبرال حال حاضر در منطقه و آینده ی آن را توضیح می دهد. با تحلیل داده های برداشت شده از بیش از 60هزار مصاحبه ی رو در رو با بخش هایی از مردم که ملیت های مختلف از هفت کشور (مصر، عراق، لبنان، پاکستان، عربستان، تونس و ترکیه) را نمایندگی می کردند، معدل عمق و وسعت برخورد ارزش ها را نشان می دهد. او معیارهایی تعریف می کند برای فردگرایی ابرازی، تساوی جنسیتی، سکولاریسم، و بنیادگرایی مذهبی، و نشان می دهد که عواملی که ارزش های لیبرال را تقویت می کنند بنیادگرایی را نیز تضعیف می کنند. با ارائه ی داده های طولی، معدل روندهایی از گردش به سمت سیاست های سکولار، دولت های مشابه غرب، تحمل مذهبی، هویت ملی، و مقدار محدودی تساوی جنسیتی و همچنین کاهشی قابل توجه در حمایت از اسلام سیاسی در طی یک دهه اخیر نشان می دهد. با تمرکز بر این روندها، وی ادعا می کند که بهار عربی فازی جدید از یک حرکت جمعی ارائه کرده است که ریشه در ترویج باور به آزادی های فردی دارد.
گزارش:
دکتر منصور معدل، استاد جامعه شناسی در دانشگاه مریلند، در این جلسه به ارائه ی پس زمینه ی تاریخی و یافته های آماری خود در زمینه تغییر ارزش ها در کشورهای خاورمیانه پرداخت. وی در ابتدا به توضیح این مسئله پرداخت که اهمیت ارزش ها چیست، به این صورت که "ارزش ها مهم هستند به این دلیل که اصول سازمان دهنده ی نظم اجتماع را تعریف می کنند و شکل می دهند. بعنوان مثال، ارزش ها تعریف می کنند که آیا شکل روابط زن و مرد بر اساس برابری ست یا مردسالاری. ترویج ارزش برابری جنسیتی یکی از شرایط تغییر در این روابط می باشد. مثال دیگر اینکه ارزش ها تعریف می کنند که نوع دولت سلطنتی یا جمهوری، مذهبی یا سکولار، دموکراتیک یا استبدادی باشد. جنبه ی دیگر اهمیت ارزش ها این است که بطور تاریخی، تغییرات اجتماعی در پی تغییر ارزش ها رخ داده اند. نهادینه شدن ارزش ها تابع توازن نیروهای اجتماعی ست." بعنوان مثال در طی سال های 1300 تا 1304 هجری شمسی سه دولت سکولار برای اولین بار در کشورهای مصر، ایران و ترکیه تشکیل شدند. این دولت ها در واقع تبلور سیاسی رشد ارزش های لیبرال و سکولار در این جوامع بودند که توسط جنبش های روشنفکری در نیمه ی دوم قرن نوزدهم پا گرفتند.
در ادامه ی بحث توضیح داده شد که ارزش ها معمولاً امری بدیهی و مسلم تلقی می شوند، به این صورت که مردم بصورت ناخودآگاه به مجموعه ای از ارزش ها معتقد هستند. هرچند تغییر ارزش ها وقتی رخ می دهد که تبدیل به یک "موضوع" (issue) می شوند و این موضوع ها مورد بحث و جدل قرار می گیرند. تبدیل شدن یک ارزش به یک موضوع مورد بحث می تواند نتیجه ی یک رخداد بزرگ تاریخی (مثل جنگ یا انقلاب)، یا نفوذ ایده ها از سایر جوامع، یا یافته های علمی جدید و اختراعات تکنولوژیک باشد. شایان ذکر است که در هر لحظه از تاریخ تعداد موضوعات مورد بحث در هر جامعه انگشت شمارند، به این خاطر که انرژی فکری و احساسی مردم و جامعه محدود است. از جمله موضوعات مورد بحث در خاورمیانه در دوران مدرن می توان به این موارد اشاره کرد:
• منزلت فرد در اجتماع،
• رابطه بین مذهب و سیاست،
• نوع دولت،
• اساس هویت (مذهب، قومیت یا قلمرو)،
• وضعیت اجتماعی زنان،
• عوامل رشد اقتصادی و
• تعریف اشخاص و جوامع خارجی.
یکی از مهم ترین این سوالات این بوده که "عوامل رشد اقتصادی چیست؟" و جواب هایی که در اپیزودهای مختلف فرهنگی به این سوال داده شده متفاوت است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم جوامع خاورمیانه تغییر ساختار سیاسی از شکل اقتدارگرا، سلطنتی و مذهبی به شکل دموکراتیک، لیبرال و سکولار را بعنوان عامل رشد اقتصادی دریافت کردند، که این موجب تغییرات سیاسی در این کشورها از جمله جنبش مشروطه در ایران و ظهور دولت دموکراتیک محمد مصدق شد. هرچند، این تغییرات به دلایلی موجب رشد اقتصادی قابل توجهی در این جوامع نشد و در نتیجه در اپیزودهای فرهنگی بعدی شاهد بازگشت مردم به سوی مذهب بعنوان عامل رشد اقتصادی بوده ایم، که این موضوع در بعضی کشورها از جمله ایران موجب تشکیل دولت های اسلامی شد، که نتایج اقتصادی آن هم امروزه به روشنی قابل مشاهده است.
معدل در ادامه توضیح داد که برطرف شدن موضوعات مورد بحث در جوامع معمولاً از طریق بحث فلسفی، مذهبی و سیاسی بین نخبگان و مردم عادی اتفاق می افتد. این بحث ها در بستر یک اپیزود فرهنگی اتفاق می افتند که عبارت است از یک فرآیند محدود تاریخی که آغاز و پایان مشخص دارد و در طی آن یک ایدئولوژی خاص غالب است. بعنوان مثال در نیمه اول قرن بیستم در ایران ایدئولوژی لیبرال و ایدئولوژی چپ غالب بودند، در حالیکه در دهه های 60 و 70 (40 و 50 هجری شمسی) ایدئولوژی اسلام افراطی غالب شد. بنابراین، تاریخ مدرن خاورمیانه شامل تناوب اپیزودهای مختلف تاریخی بوده است.
همچنین توضیح داده شد که "مردم موضوعات را در تضاد با ایدئولوژی رژیم حاکم بررسی می کنند. این رژیم حاکم هدف (target) گفتمان انتقادی آن هاست. بعنوان مثال می توان به موارد زیر در جوامع مختلف خاورمیانه اشاره کرد:
• ملی گرایی مردم الجزایر و مصر در اوایل قرن 20 واکنشی بود علیه نظام استعماری فرانسه و بریتانیا (هدف: خارجی ها).
• ملی گرایی اقتصادی در اواسط قرن 20 در مخالفت با کنترل خارجی بر اقتصاد برانگیخته شد (هدف: کنترل بریتانیا بر کانال سوئز در مصر و صنعت نفت ایران)
• لیبرالیسم در ایران در مخالفت با مطلق گرایی سلطنتی پدیدار شد (هدف: قاجارها در انقلاب مشروطه).
• عرب گرایی لیبرال در سوریه واکنشی بود به غلبه ی مذهبی (هدف: استبداد اسلامگرای سلطان عبدالحمید).
• افراط گرایی اسلامی واکنشی بود به گفتمان یک جانبه ی سکولار تحمیل شده از بالا توسط یک دولت استبدادی (هدف: سکولاریسم شاه در ایران، ناصر در مصر، اسد در سوریه).
• سکولاریسم ضد آخوند در بین ایرانیان واکنشی ست به حکومت استبدادی اسلامی (هدف: حکومت مطلقه ی فقیه).
با توجه به مثال های فوق، برطرف کردن موضوع و بحث و جدل موجب برخورد سیاسی می شود، ولی این توازن نیروهاست که یک نظم جدید سیاسی را ایجاد می کند."
بنابراین، با توجه به تاریخ مدرن خاورمیانه، ارزش های پایه ای مورد مطالعه در این تحقیق عبارتند از: فردگرایی ابرازی (expressive individualism)، برابری جنسیتی، سیاست سکولار، ارزش های لیبرال، هویت (مذهبی، قلمرویی یا قومی) و تحمل مذهبی. فردگرایی ابرازی نوعی از فردگرایی ست که در آن برای هر فرد در جامعه حق ابراز احساس و نظر شخصی بطور مستقل از ایدئولوژی حاکم در نظر گرفته می شود. "ارزش های لیبرال" هم بعنوان یک فاکتور که میانگینی از سه فاکتور فردگرایی ابرازی، برابری جنسیتی و سیاست سکولار (جدا از مذهب) است مطرح شده است.
با این مقدمه، دکتر معدل به ارائه ی یافته های آماری خود در رابطه با تغییر ارزش ها در چند کشور خاورمیانه از جمله ایران پرداخت. هرچند اشاره شد که داده های جمع آوری شده از ایران محدود به سال های 2000 تا 2005 هستند، به این دلیل که در دوره های بعدی این تحقیق، متأسفانه داده ها در تهران دستکاری شده و قابل استفاده نبوده اند. به هر حال، نتایج این تحقیق در سال های 2000 و 2005 حاکی از آن هستند که باور به دموکراسی و برابری جنسیتی بین زن و مرد در میان ایرانیان رایج تر شده و همچنین فردگرایی ابرازی نیز رشد چشمگیری داشته است (شکل 1).
شکل 1. تغییر تمایل مردم به دموکراسی و برابری جنسیتی در ایران در طی سال های 2005 تا 2009
در این سری مطالعات، اندازه گیری فاکتور "فردگرایی ابرازی" به این صورت انجام شده است که موارد زیر به مصاحبه شوندگان ارائه، و از آن ها خواسته شد که تعیین کنند با هر یک خیلی موافق، موافق، مخالف یا خیلی مخالفند:
1. بنیان ازدواج عشق است، نه رضایت والدین.
2. استقلال و تخیّل (imagination)، بجای اطاعت و تدیّن، خصوصیات دلخواه در فرزندان هستند.
3. پوشش زن به خود زن مربوط است
با این تعریف، مطالعات انجام شده در کشورهای مصر، تونس و ترکیه در طی سال های 2011 تا 2020 نشان می دهند که در مصر و ترکیه شاخص فردگرایی ابرازی رو به افزایش است، اما در تونس با اینکه تا سال 2015 این شاخص افزایش داشته، در سال 2020 کاهش یافته است (شکل 2).
شکل 2. تغییر شاخص فردگرایی ابرازی در مصر، تونس و ترکیه در طی سال های 2011 تا 2020
در ادامه ی بحث، مقیاس اندازه گیری "برابری جنسیتی" به این صورت تعریف شد که آیا با موارد زیر خیلی موافق، موافق، مخالف یا خیلی مخالف هستید؟
1. ایرادی ندارد که یک مرد بیش از یک زن داشته باشد؟
2. زن باید همیشه از شوهرش پیروی کند؟
3. مردها رهبران سیاسی بهتری هستند؟
4. تحصیلات دانشگاهی برای پسران مهمتر است تا برای دختران؟
5. در کمبود مشاغل موجود در بازار، مردان باید نسبت به زنان اولویت داده شوند؟
در رابطه با شاخص "برابری جنسیتی" نیز مشابه با فردگرایی ابرازی نتایج تحقیق نشان می دهند که در مصر و ترکیه این شاخص افزایش داشته در حالیکه در تونس چنین روندی مشاهده نشده است (شکل 3).
شکل 3. تغییر شاخص برابری جنسیتی در بین سال های 2011 تا 2020 در مصر، تونس و ترکیه
شاخص بعدی مورد مطالعه، یعنی شاخص "سیاست سکولار"، با این سوالات از مردم هر کشور تعیین شده است که "کشور ... جای بهتری می بود اگر..."
• دولت از نوع دولت های غربی بود و
• مذهب و سیاست از هم جدا بودند،
• دولت اسلامی (یا مسیحی) بود و در آن مسئولین مذهبی قدرت مطلق داشتند و
• دولت فقط شریعت (یا ارزش های مسیحی) را نهادینه می کرد.
با توجه به این تعریف، نتایج نشان می دهند که باز هم در کشورهای ترکیه و مصر تمایل به سیاست سکولار در بین مردم افزایش یافته و در تونس کاهش داشته است (شکل 4).
شکل 4. تغییر تمایل به جدایی مذهب از سیاست و تغییر نوع دولت به نوع دولت های غربی در بین سال های 2011 تا 2020 در مصر، تونس و ترکیه
هرچند، به نظر می رسد که علیرغم رشد تمایل به سیاست سکولار ارزش های متضادی هم در بعضی از این کشورها رواج یافته اند. که از آن جمله می توان به نتایج این تحقیق در رابطه با مطلوبیت دولت اسلامی و اهمیت شریعت نگاه کرد. در مصر مشاهده می شود که اگر چه مطلوبیت دولت اسلامی تا سال 2016 کاهش زیادی یافته و نسبت به سال 2011 از 57% به 29% رسیده است، پس از آن افزایش زیادی داشته و در سال 2020 به 59% رسیده که می تواند از نتایج کودتای ارتش مصر بر علیه دولت برآمده از بهار عربی باشد. روندی مشابه با شدت و ضعف متفاوت در کشورهای تونس و ترکیه نیز مشاهده شده است.
بطور کلی، همانطور که در نمودار شکل 5 دیده می شود، شاخص سیاست سکولار در کشورهای مصر، تونس و ترکیه که تا سال2015-2016 افزایش داشته است، از آن زمان به بعد تا سال 2020 در هر سه کشور (بخصوص در تونس) کاهش یافته یا تقریباً ثابت مانده است.
شکل 5. تغییر شاخص سیاست سکولار در بین سال های 2011 تا 2020 در مصر، تونس و ترکیه
در ادامه به موضوع "هویت" پرداخته شد و اینکه تعریف آن، بطور خاص به لحاظ مذهبی یا ملی بودن، در نزد مردم کشورهای خاورمیانه در طی سال های 2001 تا 2020 به چه صورت تغییر کرده است. برای تعیین این مسئله از مصاحبه شوندگان خواسته شد برای تعیین هویت خود یکی از موارد زیر را انتخاب کنند:
• من پیش از هرچیز مصری، ایرانی، عراقی، تونسی، ترکیه ای یا سعودی هستم.
• من پیش از هر چیز مسلمان (یا مسیحی یا یحودی) هستم.
• من پیش از هر چیز عرب، کرد، پارس، ترک هستم.
• موارد دیگر …
نتایج این بخش از تحقیقات نشان می دهد که در مصر تا سال 2014 هویت اسلامی نسبت به هویت ملی رو به کاهش داشته اما پس از آن به شدت افزایش یافته است. در تونس نیز روندی مشابه مشاهده شده است. اما در ترکیه بین سال های 2001 تا 2020 بطور یکنواخت شاهد کاهش هویت اسلامی و افزایش میزان هویت ملی بوده ایم (شکل 6).
شکل 6. تغییر درصد هویت مذهبی و ملی از سال 2001 تا 2020 در مصر، تونس و ترکیه
در ادامه، دکتر معدل توضیح داد که شاخص "تحمل مذهبی" با استفاده از میانگین گرفتن 4 سوال زیر تعیین شده است. آیا شما خیلی موافق (1)، موافق (2)، مخالف (3) یا خیلی مخالف (4) هستید که:
• فرزندان ما نباید اجازه یابند درباره سایر مذاهب یاد بگیرند؟
• پیروان سایر مذاهب نباید از حقوق برابر با ما برخوردار باشند؟
• انتقاد از اسلام نباید تحمل شود؟
• انتقاد از رهبران مذهبی مسلمان نباید تحمل شود (از تحمل پایین، 1، تا تحمل بالا، 4)؟
در این مورد هم، همانطور که با توجه به یافته های قبلی مورد انتظار بود، در مصر و تونس مشاهده می شود که شاخص تحمل مذهبی که تا سال های 2015-2016 افزایش یافته بود پس از آن کاهش یافته است. اما در ترکیه این شاخص کاهش نیافته، هرچند افزایش چشمگیری هم نداشته است.
شکل 7. تغییر شاخص تحمل مذهبی از سال 2011 تا 2020 در مصر، تونس و ترکیه
علاوه بر این ها، معدل به ارائه ی یافته هایی از عراق و عربستان سعودی نیز پرداخت. بطور خلاصه، این یافته ها حاکی از آن هستند که بین سال های 2004 تا 2011 تمایل به سیاست سکولار در عراق افزایش چشمگیری یافته و تمایل به دولت اسلامی و شریعت تقریباً نصف شده است. بعلاوه، هویت ملی نسبت به هویت مذهبی افزایش زیادی داشته است. همچنین در عربستان سعودی بین سال های 2003 تا 2011، اعتماد به نهادهای مذهبی و نهادینه سازی شریعت کاهش یافته و اعتقاد به دموکراسی بعنوان بهترین نوع دولت و نسبت هویت ملی به مذهبی افزایش یافته است.
در پایان، دکتر منصور معدل با اشاره به این نکته بحث خود را جمع بندی کرد که جوامع و روشنفکران در خاورمیانه به منظور دستیابی سریع تر به لیبرال دموکراسی باید توجه خود را از پروپاگاندای دولتی (از جمله تحریک غرور ملی) دور کرده و بر روی ارزش هایی تمرکز کنند که بصورت کمّی و آماری در تحقیقات فوق نشان داده شده است که بر روند حرکت به سمت دموکراسی موثر هستند. بر اساس این مطالعات نشان داده شده که ارزش های "فردگرایی ابرازی"، "برابری جنسیتی"، "سیاست سکولار" و "تحمل مذهبی" همگی بر روند حرکت به سوی دموکراسی موثرند.
مرجع:
MOADDEL, MANSOOR. The Clash of Values: Islamic Fundamentalism Versus Liberal Nationalism. New York: Columbia University Press, 2020. Accessed June 5, 2021. http://www.jstor.org/stable/10.7312/moad19382.
معرفی سخنران:
منصور معدل استاد جامعه شناسی در دانشگاه مریلند در کالج پارک است. از جمله کتاب های او می توان به "مدرنیسم اسلامی، ملی گرایی و بنیادگرایی: دوران و گفتمان" (2005) و "تقابل ارزش ها" (2020) اشاره کرد.
Comments