top of page

تب تحصیلات تکمیلی و بحران مازاد تحصیل کرده در ایران

Updated: Dec 30, 2022

September 2019, Nader Habibi (Brandeis University)

تب تحصیلات تکمیلی و بحران مازاد تحصیل کرده در ایران

کشورهای غرب آسیا چه می توانند از سنگاپور و هنگ کنگ بیاموزند؟

نادر حبیبی

استاد اقتصاد در دانشگاه برندایس


چکیده:

بعد از انقلاب اسلامی دولت وقت با تقاضای فزاینده گروه های زیادی از مردم برای دسترسی به آموزش عالی مواجه شد. مسئولین در پاسخ به این تقاضا از یک سو ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشگاه های دولتی را افزایش دادند و از سوی دیگر دانشگاه آزاد اسلامی را به عنوان یک دانشگاه غیرمتمرکز و غیردولتی ایجاد کردند تا برای کسانی که نمی توانستند وارد دانشگاه های دولتی بشوند فرصت تحصیلی در این دانشگاه ایجاد شود. همچنین در چارچوب اصلاحات اقتصادی بازارمحور، دولت هاشمی رفسنجانی ممنوعیت تاسیس دانشگاه های غیردولتی را لغو کرد و تعداد زیادی موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی در دهه 70 و 80 ایجاد شد. نتیجه این تحولات رشد تعداد دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی بود. لیکن اقتصاد کشور قادر به جذب تعداد زیادی از این تحصیلکردگان در شغل های مرتبط با مدرک دانشگاهی آنها نبود. در نتیجه در دو دهه گذشته ایران شاهد افزایش شدید نرخ بیکاری و اشتغال غیرمرتبط با رشته تحصیلی بوده است. مطالعه روند رشد آموزش عالی در سایر کشورهای خاورمیانه نشان می دهد که بحران مازاد تحصیلکرده در بسیاری از کشورهای همسایه هم یک مشکل بزرگ است که در دو دهه اخیر تشدید یافته است.


در این جلسه از حلقه ایران، علاوه بر نگاهی آماری به روند رشد آموزش عالی و شرایط بازار کار برای فارغ التحصیلان در ایران، دلایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بروز این بحران مورد بررسی قرار گرفت. بحران مازاد تحصیل کرده یک پدیده جهانی است که در بسیاری از کشورهای درحال توسعه و پیشرفته مانند چین، اسپانیا و کره جنوبی مشاهده می شود. متاسفانه به دلایل متعددی دولتها در جلوگیری از این بحران موفق نبوده اند. تاکنون تنها دو کشور هنگ کنگ و سنگاپور در این زمینه موفقیت قابل ملاحظه ای داشته اند که به تجربیات آنها در این زمینه اشاره خواهد شد.


گزارش:

دکتر نادر حبیبی، اقتصاددان در دانشگاه برندایس، در رابطه با ریشه های نرخ جذب بالا به دانشگاه ها در ایران به عوامل اقتصادی، اجتماعی و غیره اشاره کرد. از عوامل اقتصادی این موضوع میتوان به علاقمندی دولت ها به آموزش عمومی و بهره وری از نیروی انسانی در کشور اشاره کرد که باعث شده است اکثر مشاغل دولتی و غیردولتی نیازمند حداقل مدرک کارشناسی باشند. از جهت دیگر، ریشه اجتماعی این موضوع را میتوان علاقه مردم ایران به رفتن به دانشگاه و کسب مدرک دانست چرا که از لحاظ فرهنگی داشتن چنین مدرکی با وجهه اجتماعی گره خورده است. یکی دیگر از عوامل مشوق برای تحصیلات دانشگاهی را میتوان "تقاضای پیش خروجی" دانست که عبارت است از پیش بینی خانواده ها برای خروج فرزندانشان از کشور و مهاجرت به کشورهای صنعتی بعد از اتمام دوره کارشناسی. به این منظور نیز خانواده ها علاقمند به فرستادن فرزندان خود به دانشگاه هستند. عرضه کنندگان تحصیلات دانشگاهی در دهه های گذشته اکثراً دانشگاه های دولتی بودند، هر چند در دو دهه گذشته دانشگاه آزاد، پیام نور و دانشگاه های غیرانتفاعی نیز وارد این بازار شده اند.


بررسی آمار دانشجویان در سال های مختلف پیش و پس از انقلاب نشان میدهد که علیرغم تعداد اندک دانشجویان در سال های پیش از انقلاب (کمتر از 50هزار نفر در سال) از سال 1980 به بعد رشد تعداد دانشجویان شیب بالایی داشته است. علاوه بر این در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد این رشد سریع تر هم شده است، بطوری که در سال 1396 تعداد دانشجویان به 4میلیون و 800هزار نفر رسید. همچنین مشاهده میشود که بعد از دهه 1390 رشد دانشگاه های غیردولتی نیز خیلی سریع شده است. در مقایسه با کشورهای پیشرفته مانند ژاپن این رشد تعداد دانشگاه ها در ایران مقام بالاتری دارد. در مقایسه با کشورهای منطقه مثل ترکیه و مصر مشاهده میکنیم که شرایط مشابه بوده است، و در مقایسه با سایر کشورهای صنعتی و غیر صنعتی در جهان از جمله آمریکا، اسرائیل، لیبی، امارات، عربستان و غیره میبینیم که سهم جمعیت با تحصیلات دانشگاهی در ایران بیشتر نرخ رشد را داشته بطوری که بعد از آمریکا و اسرائیل در مقام سوم قرار گرفته است. هرچند مشاهده میشود که از سال 1393 به بعد تعداد دانشجویان رو به کاهش گذاشته است، که میتواند اثر تکاپوی دولت و تغییر نگرش خانواده ها به تحصیلات دانشگاهی باشد.


از بابت تاثیر این روند رشد تعداد دانشجو بر بازار کار میتوان به تغییرات نرخ بیکاری در نیروی کار نگاه کرد. مقایسه نرخ بیکاری برای فارغ التحصیلان دانشگاه بین سال های 1976 (که اقتصاد ایران در رکود بوده است) تا سال 2011 نشان میدهد که بیکاری از 3.8 درصد به 19.4 درصد رسیده است. این مسئله را میتوان مهمترین دلیل برای بحرانی بودن شرایط عنوان کرد. هرچند که تحصیلات دانشگاهی بالاتر میتواند بطور کلی برای جامعه فوایدی داشته باشد و شهروندان بهتری را تربیت کند، اما هدف اولیه از تحصیلات دانشگاهی یافتن مشاغلی در همان زمینه هاست. در مقایسه نرخ بیکاری برای زنان و مردان مشاهده میشود که زنان 4 برابر نرخ بیکاری بالاتری داشته اند. همچنین در مشاهده تغییرات این روند در طی سالیان گذشته دیده میشود که از سال 2009 به بعد اختلاف بین نرخ بیکاری برای تحصیلکردگان دانشگاهی و دیپلمه ها بیشتر شده است، بطوری که نرخ بیکاری برای اشخاص بدون تحصیلات دانشگاهی کمتر شده و برای تحصیلکردگان دانشگاهی رو به فزونی گذاشته است.


دکتر حبیبی در بررسی نرخ بیکاری به تفکیک رشته نیز به نکات جالب توجهی دست یافته اند. در این مطالعه مشاهده میشود که در سال 1393 رشته هایی مثل مهندسی و علوم کامپیوتر دارای نرخ بیکاری بالا و رشته هایی که کمتر به آنها توجه میشود از جمله خدمات ایمنی دارای نرخ بیکاری کمی هستند. از دلایل این مسئله به این موضوع اشاره شد که هجوم بی برنامه به بعضی از رشته های دانشگاهی (مثل مهندسی) و کم توجهی به برخی دیگر باعث میشود که در سال های بعد برخی رشته ها با ازدیاد نیروی کار و برخی دیگر با کمبود آن مواجه شوند. در اقتصاد به این اتفاق پدیده ی تار عنکبوتی گفته میشود. به این صورت که گاهی سرمایه گذاران به دلیل عدم اطلاع کافی از میزان سرمایه گذاری در یک کالا ممکن است زیاد از حد سرمایه گذاری کرده و در سال های بعد دچار عرضه زیاد از حد آن کالا در بازار و باعث ضرر برای سرمایه گذاران شود. این مسئله در کشاورزی خیلی مرسوم است. همچنین باید اشاره کرد که یکی از دلایل این مسئله تحریم ها علیه ایران است که شرایط بازار را غیر قابل پیش بینی کرده و باعث میشود تولیدات صنعتی کاهش پیدا کرده و بازار کار برای رشته های مهندسی دچار مشکل شود.


همچنین، بررسی تغییرات درآمد تحصیلکردگان دانشگاهی در سال های اخیر نشان دهنده کاهش نسبت درآمد تحصیکردگان نسبت به دیپلمه ها ست. علاوه بر این، از بابت مزیت درآمدی اشخاص تحصیلکرده در مشاغل غیردانشگاهی (غیر مرتبط با تحصیلاتشان، مثل کارهای دفتری و فروش و غیره) مشاهده میشود که بین سال های 2001 تا 2013 این مزیت درآمدی در بخش خصوصی کاهش یافته در حالیکه در بخش دولتی تقریباً ثابت مانده است. این نشان می دهد که در بخش خصوصی آگاهی ای ایجاد شده است که تحصیلات زیاد از حد را لازمه مشاغلی که عرضه میکند نمیبیند.


بنابراین، از نتایج ایجاد مازاد تحصیل میتوان به سرریز به تحصیلات تکمیلی، سرریز به مشاغل غیردانشگاهی، نوسان تار عنکبوتی بین رشته های تحصیلی، خروج دانشجویان از کشور به امید یافتن موقعیت های بهتر و در نهایت دام مازاد تحصیل اشاره کرد. این مسئله در سایر کشورها نیز مشاهده میشود. بعنوان مثال در کره جنوبی فرهنگ به گونه ای ست که خانواده علاقمند هستند فرزندانشان به هر قیمتی به تحصیلات دانشگاهی دست پیدا کنند. این مشکل راه حل هایی دارد که در کشورهایی که دانشگاه ها و ظرفیت پذیرش تحت کنترل دولت هستند راحت تر قابل اجرا هستند. از کشورهای موفق در زمینه کنترل مازاد تحصیل و رونق اقتصادی میتوان به آلمان، سنگاپور و هنگ کنگ اشاره کرد. بطور کلی سیاست گذاری دانشگاهی در سنگاپور و هنگ کنگ به این صورت بوده است که در طولانی مدت مردم تشویق به انتخاب مشاغل فنی و کاردانی شده اند که نیاز به تحصیلات دانشگاهی ندارند. از جهت دیگر ظرفیت پذیرش دانشگاه ها به لحاظ کمّی با دقت کنترل شده تا رشته ای بیش از آنچه که بازار کار در سال های بعد نیاز خواهد داشت فارغ التحصیل تولید نکند. از جهت دیگر در برخی کشورها مشاهده میشود که صنف ها تعداد دانشجویان دانشگاهی در رشته خود را کنترل میکنند. در ایران گفته میشود که جامعه پزشکی موفق شده است تا حد قابل ملاحظه ای تعداد خروجی دانشگاه های علوم پزشکی را حداقل در زمینه های تخصصی بخوبی کنترل کند. این تجربه نیز میتواند در سایر اصناف با مدیریت مناسب دولتی مورد استفاده قرار بگیرد.


بطور جزیی تر در رابطه با تجربه کشورهای سنگاپور و هنگ کنگ میتوان به سیاست گذاری های دولت ها نگاه کرد. در سنگاپور فارغ التحصیلان دبیرستان بطور کلی تشویق به رفتن به موسسات "پلی تکنیک" میشوند که به آنها کاردانی فنی داده و آنها را برای ورود به بازار کار آماده میکند. علاوه بر این ظرفیت دانشگاه ها، علیرغم اعتراضات مردمی، بطور سختگیرانه ای پایین نگه داشته می شود. در هنگ کنگ نهاد تصمیم گیرنده برای ظرفیت دانشگاه ها شورایی ست متشکل از 18 عضو (کمیته آموزش عالی هنگ کنگ) که اکثریت آنها از نهادهای غیردانشگاهی هستند و در نتیجه نفعی از افزایش تعداد و ظرفیت دانشگاه ها نمیبرند، علیرغم نهاد آموزش عالی (معادل وزارت علوم در ایران) که عرضه کننده تحصیلات دانشگاهی ست و انگیزه های بنیادی برای افزایش ظرفیت دانشگاهی دارد. نتیجه این سیاست گذاری های دقیق و سختگیرانه این شده است که در سال های اخیر هنگ کنگ توانسته است نرخ بیکاری را از 8 درصد در سال 2003 به 3.5 درصد در سال های بعد از 2011 برساند که این نقش بسیار موثری در رونق اقتصادی این کشور داشته است.


در پایان دکتر نادر حبیبی به برخی از ریشه های دولتی ایجاد این بحران در ایران اشاره کردند. ایشان به مصاحبه ای با کارشناسان وزارت علوم ارجاع کردند که نشان می دهد که در دهه 1380 علیرغم گزارش های سازمان برنامه و بودجه و وزارت صنایع مبنی بر عدم نیاز به افزایش تعداد و ظرفیت دانشگاه ها در کشور، دولت تصمیم گرفته است که در برهه کنونی باید صرفاً به خواست مردم توجه کرده و ظرفیت ها را افزایش دهد. علاوه بر این، از دلایل رشد ناگهانی دانشگاه های پیام نور و غیرانتفاعی میتوان به تلاش ناموفق دولت احمدی نژاد برای کنترل دانشگاه آزاد اشاره کرد. این موضوع باعث شد که این دولت سرمایه گذاری زیادی در دانشگاه های پیام نور و غیرانتفاعی کند که تاثیر شدیدی بر افزایش مازاد تحصیلکرده و بیکاری در ایران داشته است. بنابراین، میتوان به تصمیم گیری پوپولیستی و تنش های جناهی درون حکومت از عوامل مهم در عدم کنترل بحران مازاد تحصیکرده در ایران اشاره کرد، امیدواریم مدیریت بهتر این چالش ها درآینده به کاهش مازاد تحصیلکرده، کاهش بیکاری و رونق اقتصادی کشور کمک کند.


معرفی: نادر حبیبی، استاد تجربی اقتصاد خاورمیانه در دانشگاه برندایس، از سال 2012 تحقیقات خود درباره بحران مازاد تحصیل کرده در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه را آغاز کرد و این تحقیقات هنوز هم ادامه دارد. او مدارک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه ایالتی میشیگان دریافت کرد. از سایر زمینه های تحقیقاتی ایشان در سال های اخیر می توان به "سیاست توسعه و امنیت در استان¬های مرزی ایران"، "تجزیه و تحلیل مصرف سیگار در خانوارهای ایرانی" و "اقتصاد ایران پس از برجام" اشاره کرد.

76 views0 comments
bottom of page