top of page

ایجاد دموکراسی محلی در ایران

نظم استبدادی در ایران چگونه کار می کند؟


کیان تاجبخش

استاد شهرسازی و علوم سیاسی

دانشگاه کلمبیا


اعظم خاتم

پژوهشگر و مدرس علوم انسانی

دانشگاه یورک


خلاصه:

در نظام‌های اقتدارگرا، پیش بینی نتیجه چرخه سرکوب و شورش، مثل پیشگویی نتیجه هر نقطه عطف دیگری، دشوار است. واضح است که در ایران نوعی "پایداریِ" استبدادی یا نظمی تحمیلی وجود دارد که خیزش های مردمی آن را قابل مشاهده کرده و به چالش کشیده اند. این چرخه یکی از خصوصیات معمول نظام های سیاسی خودکامه است. هرچند، میدانیم که در بیشتر 43 سال عمر جمهوری اسلامی شورشها و اعتراضات زیادی وجود نداشته اند. سوال اینجاست که پس در چنین سیستمی مردم چگونه به زندگی روزمره خود می پردازند؟ در کتاب "ایجاد دموکراسی محلی در ایران"، کیان تاجبخش، استاد دانشگاه کلمبیا، توضیح می دهد که نظم استبدادی در ایران چگونه عمل می کند. در این جلسه، کیان تاجبخش به ارائه یافته های خود در این زمینه پرداخت و در پایان اعظم خاتم، استاد دانشگاه یورک، نظر و نقد فنی خود به این بحث را مطرح کرد.



گزارش:

دکتر کیان تاجبخش در این جلسه گفتار خود درباره کتاب جدیدش، "ایجاد دموکراسی محلی در ایران"، را با شرح تجربیات بیست ساله اش در ایران آغاز کرد. تاجبخش در سال 1376 پس از سالها زندگی، پژوهش و تدریس در انگلیس و آمریکا فرصتی برای سفر به ایران پیدا می کند. در همان روزهای اول شخصی از دوستان او را برای گردش در حدود ساعت 7-8 عصر یکی از روزهای تابستان به نقاط مختلف تهران می برد. او از طریق رادیوی خودرو و از زبان راننده متوجه می شود که کرباسچی، شهردار تهران، مورد محاکمه است. راننده به او می گوید که کرباسچی بخاطر اتهام اختلاس مورد محاکمه قرار گرفته است. کمی بعد با رسیدن به فضاهای سبز در نقاطی از شهر او از راننده می پرسد که این فضاسازی زیبای شهری به چه صورت ایجاد شده است؟ راننده به او می گوید که این کار به همت همین کرباسچی، شهردار تهران، اتفاق افتاده است! این تناقض در نگرش یک شهروند نسبت به شهردار تهران (فساد و سازندگی در یک چهره سیاسی) او را به فکر وا می دارد.


پس از مدتی، تاجبخش از طریق اخبار متوجه می شود که قرار است دولت وقت برای اولین بار در تاریخ ایران انتخابات شوراهای شهر و روستا برگزار کند. این انتخابات در تاریخ 7 اسفند 1377 برگزار شد. این موضوع برای کیان، که پیش از آن سال ها در آمریکا بعنوان استاد شهرسازی و علوم سیاسی بر روی شهرداری ها و دولت های محلی پژوهش کرده بود، بسیار جالب بود. بنابراین، کنجکاوی او نسبت به اینکه چنین اتفاقی در ایران، بعنوان نوعی بدعت در نوع حکمرانی، در حال رخ دادن است تحریک شد و او علاقمند شد که بر روی این موضوع در ایران کار کند. سوال مهمی که در این زمان برای دکتر تاجبخش، از دید علوم سیاسی، مطرح شد این بود: چگونه ممکن است که حکومتی که بر اساس انحصارطلبیِ یک قشر خاص سیاسی-اجتماعی پابرجاست، دست به گسترده کردن سیستم انتخاباتی (تمرکززدایی سیاسی) در این سطح وسیع بزند؟


این اتفاق در ایران در دوره ای رخ داد که چنین روند تمرکززدایی سیاسی (تغییر سیستم سیاسی محلی از حالت انتصابی به انتخابی) در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله چین و اندونزی هم انجام شده یا در حال انجام بود. برگزاری انتخابات شوراها در بیش از هزار شهر و 35هزار روستا در ایران نشانگر تغییری بسیار مهم و بزرگ در ساختار حکمرانی جمهوری اسلامی بود. در آن زمان تصور بر این بود که این موضوع (در کنار ایجاد فضای باز رسانه ای) توسط دولت خاتمی و جریان اصلاح طلبی در جهت دموکراتیزه کردن و تقویت جامعه مدنی در ایران پیگیری شده است. این باور بر اساس فلسفه ای سیاسی شکل گرفته بود که شفافیت و پاسخگوییِ دموکراتیک در نظام سیاسی کشور را از طریق تمرکززدایی سیاسی و ایجاد شوراها قابل دسترسی می دانست، که جریان اطلاح طلبی در سال 1377 عامل آن محسوب می شد.


تاجبخش در طی مطالعات خود کشف می کند که این فرض کاملاً درست نیست. او در ابتدا به این مسئله پی می برد که قانون تشکیل شوراها در ابتدا توسط مجلس چهارم، پیش از ظهور رسمی جنبش اصلاحات، توسط نیروهای ولایت مدار (اصولگرایان کنونی) تصویب شده است. بنابراین، اگرچه این قانون توسط دولت خاتمی به اجرا گذاشته می شود، انگیزه اولیه آن از طریق نیروهای سیاسی اصولگرا شکل گرفته بود. کشف این مسئله بر پیچیدگی سیاسی موضوع می افزاید، از این بابت که این چنین تمرکززدایی سیاسی، نه تنها در سیستم جمهوری اسلامی، که به اقتدارگرایی شناخته شده بود، در حال رخ دادن بود، بلکه ایده اولیه آن توسط خود نیروهای اصولگرا مطرح و تصویب شده بود.


در آمریکا، جامعه شناسان بزرگی، مثل توکویل و میلر در قرن نوزدهم، در کتاب های خود به اهمیت نهادهای انتخابی کوچک در سطح شهرها برای پایداری دموکراسی و آزادی بطور مبسوط پرداخته اند. الکسیس توکویل در کتاب "دموکراسی در آمریکا" می گوید "شوراهای شهر برای آزادی اجتماعی همان نقشی را ایفا می کنند که مدرسه های ابتدایی برای علم." استوارت میلر در کتاب "ملاحظاتی بر دولت مردمی" در همین رابطه بیان می کند که "شوراهای مردمی برای رسیدگی به مسائل محلی باید بعنوان یکی از اساسی ترین نهادهای لازم برای یک حکومت آزاد در نظر گرفته شوند". این فلسفه اجتماعی بر پایه این فکر استوار است که جوامع بشری ظرفیت ایجاد دموکراسی دارند و تشکیل شوراها در سطح روستاها، محلات و شهرها این فرصت را به مردم می دهد که حکمرانی دموکراتیک، درگیری با امور اجتماعی و دخالت در سرنوشت خود را تمرین کنند. از این رو چنین فرایندی در جامعه لازمه ایجاد، پایداری و رشد دموکراسی در بلندمدت است.


در ایران، به نظر می رسید که چنین طرز فکری در جریان اصلاحات ریشه دارد، که مطالعات دکتر تاجبخش نشان می دهد که این فرض درست است، چرا که او نشانه های آن را در نوشته های نظریه پردازان اصلاح طلب پیدا می کند. در این نظریه ها گفته شده که تشکیل و گسترش شوراها و مشارکت مردم در امور اجتماعی، بستر را برای کاهش تمرکز قدرت در حکومت مرکزی و توزیع آن در بین گروه ها و اقشار مختلف اجتماعی مهیا خواهد کرد. هرچند، پژوهش های تاجبخش مشخص می کند که چند جریان سیاسی مختلف در پی اجرای طرح تمرکززدایی سیاسی و تشکیل شوراها بوده اند، که جریان اصلاحات و انگیزه های دموکراتیک آن تنها یکی از این نیروها بوده است.


همانطور که قبلاً اشاره شد، اساساً این مجلس چهارم، پیش از دوره اصلاحات، بود که این قانون را تصویب کرد، و جریان اصلاحات تنها تلاش کرد که این قانون را به لحاظ اجرایی به سمت خاصی هدایت کند. تاجبخش معتقد است که این موضوع پیامدهایی داشته است که نقش قابل توجهی در "شکست ایجاد دموکراسی محلی در ایران"، که اصلاح طلبان حدود 20 سال برای آن تلاش کردند، ایفا کرده است. بنابراین، بطور خلاصه، او دو دلیل اساسی برای شکست اصلاحات در این زمینه بر می شمرد: 1- ایده اولیه تشکیل شوراها قبل از ظهور جریان اصلاحات و با انگیزه های خاصی شکل گرفته و 2- جریانات دیگری غیر از اصلاح طلبان در پی اجرای این طرح بوده اند که اهدافشان تقویت دموکراسی در کشور نبوده است.


در توضیح انگیزه های اولیه مجلس چهارم برای تصویب قانون شوراها، بیان شد که این موضوع به حوادث محلی در سطح کشور در اوایل دهه 70 مرتبط است. پس از پایان جنگ، با هجوم مردم به سوی شهرنشینی، در کنار اقتصاد آسیب دیده کشور و رکود بازار کار و فقر عمومی در میان اقشار جدید شهرنشین، شهرداری ها در اثر ضعف مدیریتی دچار بحران هایی مثل زاغه نشینی شدند، که توان کنترل کردن مناسب آن ها را نداشتند. از این رو، مجلس چهارم، که اگرچه نمایندگان آن تا حدی با دولت رفسنجانی همدل بودند، وابستگی عمیق تری به جناح راست و نیروهای ولایی در نظام داشتند، تلاش کردند با تصویب قانون شوراها، این درگیری ها و بحران های محلی در سطح کشور را مدیریت کنند. در این راستا، ایده تشکیل شوراها به منظور تعامل با مردم محلی و استفاده از تجربیات و تخصص آنها، که مختص به مشکلات خاص هر شهر بود، مطرح شد. هرچند، این ایده در جهت مدیریت بهتر کشور با تقویت کنترل حکومت مرکزی مطرح شده بود، و نیت آن تقویت جامعه مدنی، مردم سالاری و دموکراسی نبود.


تاجبخش بر اساس این یافته ها و مشاهدات، بخش های مختلف کتاب خود را بر اساس وجود و رقابت میان سه جریان یا پروژه سیاسی در ایران تنظیم کرده و به تحلیل پرداخته است:


1- پروژه اسلام گرایی (اسلامیزه کردن جامعه)، توسط نیروهای ولایی (اصولگرایان کنونی)

2- پروژه مدیریت گرایی (بهینه سازی مدیریتی)، توسط (الف) نیروهای غیرسیاسی تکنوکرات و بوروکرات و (ب) احزاب میانه روی اسلامی (مثل کارگزاران و جامعه اسلامی مهندسین)

3- پروژه دموکراسی گرایی (دموکراتیزاسیون)، توسط اصلاح طلبان اسلامی (مثل حزب مشارکت)


جریان اول (اسلامگرایی) توسط نهادهایی مثل رهبری و سازمان های وابسته به آن در جمهوری اسلامی هدایت می شود و بطور کلی حاکمان اصلی در ایرانِ پس از انقلاب از این جریان بوده اند. دکتر تاجبخش اشاره می کند که نگاهی به سخنرانی اولیه رئیس شورای نگهبان (جنتی)، بعنوان یکی از چهره های اصلی ولایی یا اسلامگرا، درباره تشکیل شوراها نشاندهنده تفاوت عمیق نگرش او نسبت به نگاه اصلاح طلبان به همین مسئله است.


جریان دوم (مدیریت گرایی)، شامل بر دو گروه بوده است. گروه اول تکنوکرات ها و بوروکرات ها در سازمان هایی مثل سازمان برنامه و بودجه بوده اند، که عموماً سیاسی نبوده و در پی بهینه سازی کارایی دولت در حکمرانی بالا به پایین بوده اند. این نیروها برای برنامه ریزی نیاز به اطلاعات کافی از سطح شهرها و روستاها دارند و برای آن منظور متکی به شوراها شده اند. این نیروها هم نسبت به دموکراسی کم و بیش بی تفاوت بوده اند. گروه دوم در این جریان شامل بر احزاب میانه روی اسلامی، مثل کارگزاران، است که هدف آن ها نیز عموماً بهبود شکل حکمرانی و کارایی دولت در جهت توسعه و رشد اقتصادی بوده و چندان توجهی به گسترش دموکراسی نداشته اند.


جریان سوم (دموکراسی گرایی) عموماً توسط احزاب اصلاح طلب دنبال شده که از دید خودشان در تلاش برای تقویت جامعه مدنی و مقابله با تجمیع قدرت درحکومت و پاسخگو کردن آن نسبت به مردم بوده اند. پس به نظر می رسد که اگر جریان ولایی در جهت عکس دموکراسی، و جریان دوم نسبت به آن بی تفاوت بوده، جریان سوم در جهت دموکراتیزه کردن جامعه تلاش کرده است.


در پایان، تاجبخش خاطرنشان می کند که تفاوت اساسی نوع اقتدارگرایی در ایران با سیستم های اقتدارگرا در کشورهای دیگر در این است که نیروهای ولایی در ایران به دنبال حذف کامل مشارکت مردم در امور اجتماعی-سیاسی نبوده اند. بلکه آنها به دنبال استفاده از مشارکت مردم در چارچوب مورد نظر حکومت جمهوری اسلامی، که بعنوان "مردم سالاری دینی" مطرح می شود، بوده اند. بنابراین، می توان گفت که هر دو نیروی ولایی و اصلاح طلب در جریانات سیاسی پس از انقلاب در ایران در پی استفاده از مشارکت مردم بوده اند، منتها یکی در جهت افزایش کنترل خود در سطح جامعه به منظور تجمیع و تمرکز قدرت، و دیگری در جهت دموکراتیزه کردن و تقویت جامعه مدنی به منظور تمرکززدایی سیاسی.


تاجبخش در کتاب خود دلایل متعددی را برای شکست جریان اصلاحات در این بازی های سیاسی مطرح می کند که مهم ترین آن ها موفقیت جریان ولایی (اصولگرا) در به خدمت گرفتن جریان دوم (تکنوکرات ها و احزاب میانه روی اسلامی) و هماهنگ کردن آن ها با خود است. در انتها، کیان تاجبخش به مرور سرفصل های کتاب پرداخت و دعوت به مطالعه جزئیات در آنجا کرد. سپس دکتر اعظم خاتم، پژوهشگر و مدرس در دانشگاه یورک، به بحث درباره ابعاد مختلف این کتاب و نقد بعضی از نظرات تاجبخش پرداخت، که می توانید آن را در ویدیوی جلسه ببینید.


معرفی:

کیان تاجبخش مشاور ارشد در مرکز توسعه جهانی در دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. در این مرکز او بر روی نهادهای دانشگاهی متمرکز بر مهاجرت جهانی (Global Migration) کار میکند. او همچنین استاد برنامه ریزی و مطالعات شهری است که بر مسائل مربوط به دولت محلی و دموکراسی، توسعه اقتصادی محلی، برنامه ریزی فضایی (spatial planning)، و چالش های شهرنشینی جهانی تمرکز دارد. علایق تحقیقاتی کیان همچنین شامل بر چالش های پیش روی شهرها و رقابت در پارادایم های نظم جهانی است. تاجبخش بر اساس تعهد به دموکراسی و حقوق بشر، نماینده بنیاد جامعه باز (The Open Society Foundation) در ایران بود و در آنجا چندین پروژه با هدف تقویت جامعه مدنی را هدایت کرد. او از پروژه هایی حمایت کرد که حقوق زنان را بهبود و نقش سازمان های غیردولتی را در سلامت عمومی، آزادی اطلاعات و قوانین حقوق بشر گسترش داد. تاجبخش از جمله فعالان دموکراسی خواه بود که در جریان اعتراضات جنبش سبز در سال 1388 توسط حکومت ایران بازداشت شد. پس از چندین سال حبس خانگی، او یکی از پنج شهروند دو تابعیتی ایرانی-آمریکایی بود که بر اساس توافق هسته ای ایران که در سال 1395 توسط دولت اوباما امضا شد، آزادی آنها مورد مذاکره قرار گرفت. اطلاعات بیشتر درباره دکتر کیان تاجبخش: https://cgt.columbia.edu/about/people/committee-fellows/kian-tajbakhsh/


اعظم خاتم پژوهشگر در موسسه سیتی (City Institute) و مدرس دانشکده علوم انسانی (Liberal Arts) و مطالعات حرفه ای دانشگاه یورک در تورنتو است. او قبل از شروع دوره دکترا به مدت پانزده سال به عنوان یک برنامه ریز شهری حرفه ای درطرح‌های توسعه شهری ومنطقه‌ای برای تهران و تهیه برنامه‌های مسکن کار کرد. مطالعات دکترای اعظم درباره سیاست اصلاحات شهری تهران بعد ازانقلاب ازمنظر گفتمان توسعه، الگوهای‌ مدرن‌سازی جهانی (worlding practices) و حکمرانی نئولیبرال بود. علایق آموزشی و پژوهشی او حول محور سیاست های توسعه، شهرها، دولت های محلی و تولید دانش است. او در مجلاتی مانند Cities، Society and Space، Esprit، MERIP، و Jadaliyya در مورد تحول تهران به عنوان شهر، رابطه دولت/فضا و نابرابری اجتماعی در ایران به طور گسترده منتشر کرده است. اطلاعات بیشتر درباره دکتر اعظم خاتم: https://euc.yorku.ca/profile/azam-khatam/


مرجع:

Kian Tajbakhsh, Creating Local Democracy in Iran, State Building and the Politics of Decentralization, Cambridge University Press, 2022.

https://www.cambridge.org/core/books/creating-local-democracy-in-iran/00FE4539CE57A29BE8111635B2F45040

84 views1 comment
bottom of page