چرا ذهن ایرانی مستعد توهم توطئهپردازی است؟
- امین
- Aug 2
- 11 min read
Updated: Aug 4
سبک پارانوئید در تاریخ نگاری ایرانی
هوشنگ شهابی
استاد مشاور حلقه ایران و استاد مطالعات فرهنگی و روابط بین الملل، دانشگاه بوستون
چکیده:
در جلسهای که توسط حلقه ایران با تمرکز بر مقالهی «سبک پارانوئید در تاریخنگاری ایرانی» اثر دکتر هوشنگ شهابی برگزار شد، ایشان و دکتر آرش عزیزی به بررسی دلایل رواج طرز فکر توطئهگرا در میان ایرانیان پرداختند. دکتر شهابی ابتدا طرز فکر توطئه ای را به این شکل تعریف کرد که این نگرش معمولاً بر پایه ی این فرض بنا می شود که "رویدادهای اجتماعی همیشه محصول دسیسههای بدخواهانه گروههای کوچکی از افراد هستند"، و این طرز فکر ویژگیهای جهانشمولی همچون نسبت دادن اشتباه همۀ وقایع به خواست بشر، و همچنین باور غلط به وجود تمایزی قاطع بین خیر و شر دارد. ایشان دلایل محبوبیت این طرز فکر در ایران را عواملی چون تجربه واقعی توطئههای خارجی، باور به قضا و قسمت، بیاعتمادی به ظواهر امور و اشخاص، خودپسندی و خودکم بینی زیاد از حد در میان ایرانیان، گرایش فرهنگی به مبالغه و بزرگنمایی، و همچنین مهجور بودن رشته های تاریخ و علوم انسانی در میان ایرانیان و سطح پایین دانش عمومی در این زمینه ها دانستند. مهمترین پیامدهای این نگرش بی تفاوتی نسبت به ستم به اقلیت های اجتماعی بوده، و همچنین بدنام شدن «فرهنگ سازش»، که برای تحقق دموکراسی (مردم سالاری)، آزادی و برابری در یک جامعه ضروری تلقی میشود.
در ادامه، دکتر عزیزی ضمن تایید وجود این تفکر در تمام جریانهای سیاسی ایران، به مهجور ماندن رشته تاریخ حتی در میان علوم انسانی و اجتماعی پرداخت. در این گفتگو دلایل دیگری چون غلبه روایتهای اسطورهای بر تاریخ و «توجیه ناتوانی خود» مطرح شد. به این معنا که شکستها به جای تحلیل ضعفهای درونی، معمولاً به توطئه قدرتهای خارجی نسبت داده میشود. در پایان، بر تلاش برای غلبه بر طرز فکر توطئهگرا، بهعنوان امری ضروری در راستای تحقق دموکراسی و آزادی، تاکید شد.
در ابتدای جلسه دکتر فیضپور، مدیر و موسس حلقه ایران، به معرفی موضوع جلسه که متمرکز بر یکی از مقالات دکتر هوشنگ شهابی با عنوان «سبک پارانوئید در تاریخنگاری ایرانی» است پرداخت. دکتر شهابی استاد مشاور حلقه ایران و همچنین استاد روابط بینالملل، مردمشناسی، مطالعات فرهنگی و تاریخ در دانشگاه بوستون بوده و در دانشگاه هاروارد نیز سابقه تدریس دارد. «سیاست ایران و مدرنیسم مذهبی»، «روابط دورادور؛ ایران و لبنان در 500 سال گذشته» و «تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهگی ایران مدرن، مجموعه مقالاتی به افتخار پروفسور یرواند آبراهامیان» از آثار منتشر شده دکتر هوشنگ شهابی است.
دیگر سخنران این جلسه، دکتر آرش عزیزی، نویسنده، مترجم و تاریخدان بود، که در بخش دوم جلسه به بحث و گفتگو با پروفسور شهابی پرداخت. دکتر عزیزی درحال حاضر پژوهشگر میهمان در دانشگاه بوستون و نویسنده مجله آتلانتیک است. اولین کتاب ایشان « فرمانده در سایه» روایتی از زندگی قاسم سلیمانی در سال 2020 و دومین کتاب ایشان نیز «ایرانیان چه میخواهند؟ زن، زندگی، آزادی» در سال 2024، هر دو به زبان انگلیسی منتشر شده اند. پژوهشهای دانشگاهی دکتر عزیزی متمرکز بر تاریخ جنبشهای انقلابی چپ و اسلامگرا در ایران و جهان عرب در دهههای 60 و 70 میلادی و نقش آنان در جنگ سرد جهانیست. از ترجمههای دکتر عزیزی نیز بیش از 10 ترجمه به فارسی انتشار یافته است. نوشتههای ایشان دررابطه با سیاست، تاریخ و سینما نیز در نشریات متعددی منتشر شدهاند.
دکتر شهابی در ابتدای ارائه، مبتکر اصلی بحث خود درباره توهم توطئه را دکتر احمد اشرف معرفی میکند و سپس به تدقیق منظور خود از این اططلاح و تعریف آن میپردازد: «نظریه توطئه تصوری است از واقعیت، مبتنی بر این فرض که دنیای سیاست بازیچۀ دسیسههای بدخواهانه و توطئهآمیز گروههای کوچکی است که اهداف و ارزشهای این گروهها با اکثریت جامعه مغایرت اساسی دارد». دکتر شهابی در ادامه چهار ویژگی عام و جهانشمول را برای تئوری توطئه برمیشمارد و به توضیح این ویژگیها میپردازد:
رویدادهای تاریخی یا امور جاری را به خواست آگاهانه بشر نسبت میدهد. هیچ اتفاقی نمیتواند تصادفی باشد!
به تمایز قاطع یا یک فرق اساسی بین نیروهای خیر و شر قائل است. جامعه خیر است و نیروهای شر، خارج از جامعه، بدون اطلاع ما در امور آن دخالت میکنند! نیروهای شر میتوانند خارجی باشند و یا از اقلیتهای درون جامعه.
هیچ چیز آنطور که بنظر میرسد نیست! در پشت ظواهر، همیشه واقعیت دیگری نهفته است!
تمام اتفاقات به یکدیگر متصل و مرتبط درنظرگرفته میشود!
دکتر شهابی در بحث درباره تبیین محبوبیت تئوریهای توطئه همچنین به این مساله اشاره میکند که تئوری توطئه تنها منحصر به ایرن و خاورمیانه نیست، بلکه در تمامی کشورهای جهان وجود داشته، و به مثالهایی از تئوری توطئه در ایالات متحده اشارهای گذرا میکنند. سپس به تبیین دلایل محبوبیت نظریههای توطئه در میان مردم میپردازند که عبارتاند از:
این تئوریها پدیدهها و وقایع پیچیده را خیلی ساده توضیح میدهند. از این جهت، این نظریه ها معمولاً توسط افراد "نیمه تحصیلکرده" رواج داده میشوند، یعنی کسانی که مقداری مطالعه پراکنده و غیرحرفه ای داشته اند، اما آموزش ساختاریافته و حرفه ای نداشته اند.
طرز فکر توطئه ای معمولا توسط افراد نیمه تحصیلکرده رواج داده میشود دارای یک مکانیسم دفاعی درونی در مقابل انتقاد به خود هستند: اگر فردی بخواهد با دلیل و برهان برعلیه این تئوریها سخن بگوید، خودِ فرد جزئی از آن توطئه تلقی میشود! به سخنی دیگر، به دلیل اینکه این تئوریها ابطالپذیر نیستند نمیتوان به آنها نظریه یا تئوری گفت بلکه شاید بهتر باشد آنها را یک "طرز فکر" یا نگرش نامید.
سوء استفاده طرز فکر توطئه گرا از یک اختلال استدلالی بعنوان یک مکانیسم دفاعی
دکتر شهابی، سپس، ریشه تاریخی و آغاز گسترده این طرز فکر را متعلق به حدود 120 سال پیش و در زمان انقلاب مشروطه میداند، و بهطور ویژه به قرارداد بریتانیا و روسیه در سال 1307 اشاره میکند که کشور ایران را به دو حوزه نفوذ تقسیم کرده و ناتوانی دولت مرکزی ایران را آشکار میکند. سپس، دکتر هوشنگ شهابی با اشاره به تقسیمبندی دکتر احمد اشرف دو نوع کلی از تئوری توطئه را معرفی میکند:
خاصگرا
جهانشمولگرا
برای مثال، تئوری توطئه جهانشمول گرا میتواند قدرتهای اقتصادی-سیاسی یک عصر (مثلا انگلیس یا شوروی یا آمریکا) را در پشت پردۀ همه تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دنیا صاحب اختیار تام تلقی کند و تمام وقایع کوچک و بزرگ را به نحوی به اراده مستقیم آنها مربوط کند. از سمت دیگر، تئوری توطئه خاصگرا بر روی اقلیتهای یک جامعه تمرکز میکند و ویژگیهای اخلاقی منفیای را در ذات افراد این اقلیتها مفروض میگیرد و سعی میکند تهدیدها و یا شکستهای ریز و درشت یک جامعه را به آنان نسبت دهد.
وی بزرگترین مروج تئوریهای توطئه در ایران پس از انقلاب را روزنامه کیهان معرفی کرده و به دو کتاب منتشر شده از این نهاد، یعنی «نیمه پنهان» و «هویت» اشاره میکند.
هوشنگ شهابی، سپس، به دلایل محبوبیت و رواج توطئهباوری درمیان ایرانیان میپردازد:
1. ایران واقعاً مورد توطئه خارجی بوده است.
ایران از نظر ژئوپلیتیک در مرکز نیمکره شرقی قرار دارد و کشورهای دیگر همیشه به روی آن تاثیر گذاشتهاند. همچنین در اوج امپریالیسم غرب ایران جز نادر کشورهایی بوده که استقلال خود را حفظ کردهاست. درواقع صرفا 6 کشور بودهاند که غربی نبودند و همزمان استقلال خود را در آن برهه حفظ کردهاند؛ چین، تایلند، ترکیه، ایران، اتیوپی و ژاپن. و برای حفظ استقلال در زمانی که بقیه دنیا توسط انگلیسیها و فرانسویها و بلژیکیها و هلندیها فتح شد ایران مجبود بود یک بها بپردازد که آن بها درواقع ضعف دولت مرکزی بود که به خارجیها اجازه دخالت در امور و توطئه را میداد.
2. خودپسندی و خودکمبینی همزمان در میان ایرانیان
ما ایرانیان به لحاظ فرهنگی همزمان هم زیاد از حد خودپسند و هم زیاد از حد خود کم بین هستیم! خودپسندی ایرانی را میتوان در نگرش هایی مثل برتر دیدن خود از اعراب و سایر اقوام منطقه یا برتر دیدن شیعه از سنی مشاهده کرد، و خود کم بینی ایرانی را میتوان در کمتر دیدن خود از اروپایی ها و سفیدپوستان یا بطور کلی در ارجاع کنترل روند همه امور به قدرت های جهانی مثل آمریکا و چین مشاهده کرد. برای مطالعه بیشتر در این باره، به مطلب "دولت-ملت های پسااستعماری" ارائه شده توسط دکتر هومان علیایی مراجعه کنید.
3. باور به «قضا و قسمت»!
این مورد میتواند ارتباطی با مورد اول در دلایل عام و جهانشمول داشته باشد. در آنجا بحث بر سر عدم امکان تصادفی بودن وقایع بود و در ایران قضا و قسمت میتواند دلیل خوبی برای هر اتفاقی تلقی شود. به این شکل که "اگر قضا و قسمت میتواند نتیجه وقایع را معلوم کند پس دیگر اعمال دیگران چه اهمیتی دارد؟".
4. تمایز قاطع بین نیروهای خیر و نیروهای شر، و جنگ همیشگی بین این دو
این مورد در ایران ریشه در ادیان مانوی، زرتشتی و ابراهیمی نیز دارد، به این معنی که انسان ها و نیروهای مختلف اجتماعی یا مطلقاً متعلق به خیر و خوبی هستند (مطلقاً سفید)، یا مطلقاً متعلق به بدی و شر هستند (مطلقاً سیاه). این جهان بینی "سیاه و سفید" با واقعیت جهان بشری مطابقت ندارد، که در آن انسان ها و نیروهای مختلف اجتماعی و سیاسی همه خاکستری و ترکیبی از خوبی ها و بدی ها هستند. این اختلال شناختی در میان بعضی از فرهنگ ها و ملل یکی از ریشه های مهم طرز فکر توطئه ای است.

5. بیاعتمادی و بدگمانی به ظواهر امور
این اعتقاد که "کاسهای زیر نیمکاسه است" و تفاوتی که بین ظاهر و باطن، درون و بیرون و... قائل میشوند. این اعتقاد در شیعه دوازدهامامی نیز بسیار رایج است و میتوان به این مورد اشاره کرد که به اعتقاد آنان از 12 امام 11 امام براساس توطئه کشته شدهاند!
6. گرایش به مبالغه و اغراق
در ادبیات نیز ما آرایهی اغراق و مبالغه شاعرانه را داریم و این ویژگی را نمیتوان یک برچسب غربی دانست. این علاقه به اغراق باعث میشود یک امر ممکن و محتمل مانند توطئه تبدیل به یک الگوی همیشگی شود.
7. عدم تمایل و گرایش به رشته تاریخ (و علوم انسانی و اجتماعی) در ایران
در ایران رشته هایی مثل تاریخ و جغرافیا و بطور کلی علوم انسانی و اجتماعی (در مقایسه با مهندسی و پزشکی و غیره) معمولاً مورد استقبال و اقبال عمومی قرار نمیگیرند و مردم ما تمایل زیادی به یادگیری این رشته ها ندارند.
8. تمایل زیاد به ادبیات و شعر و درنتیجه "روشنفکر" دیده شدن ادیبان و شعرا و رواج بیشتر نوشتههای تاریخی آنان در جامعه نسبت به مورخان حرفهای.
در پایان ارائه، دکتر شهابی به برشرمدن آثار نگرش توطئهباوری در فرهنگ سیاسی ایران میپردازد:
1. بیاعتنایی به تبعیض و ستم وارده بر اقلیتهای ساکن ایران ( بهاییها، بلوچها، همجنسگرایان، سنیها و ...)
2. بدنامی «فرهنگ سازش»
دکتر شهابی توضیح میدهد که اگر یک مملکت بخواهد یک سیستم سیاسی باثبات و متمدن داشته باشد پایه و اساس آن سازش گروههای مختلف با یکدیگر است. این درحالی است که در ایران رهبرانی محبوب هستند که هرگز سازش نکردهاند، مانند مصدق و خمینی. در سمت دیگر، کسانی مثل شاپور بختیار، قوامالسلطنه و علی امینی و... که سعی کردند در جوِّ موجود کارهای مثبتی را جلو ببرند، آنچنان محبوب نیستند. افرادی که بخواهند سازش کنند فورا به خیانت محکوم میشوند. درواقع سازشکاری یک نوع خیانت محسوب میشود و نه یک راه حل برای به هم پیوستن افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی که ایدهها و برنامههایشان باهم متفاوت است.
گفتگوی دکتر آرش عزیزی با دکتر هوشنگ شهابی
دکتر آرش عزیزی در ابتدای صحبت خود به نقش پررنگ دکتر شهابی در مطالعات فرهنگی و تاریخی در حوزه روابط ایران و کشورهای مختلف جهان پرداخته و به بخش مرکزی مقاله اشاره میکند که به سه جریان ناسیونالیستی، اسلامگرا و مارکسیستی در ایران میپردزاد و نشان میدهد که در همۀ این جریانها توطئهانگاری در ایران وجود داشته است.
در ادامه، دکتر عزیزی بحث خود را در رابطه با مهجور بودن رشته تاریخ نه فقط در نسبت با علوم مهندسی بلکه در نسبت با علوم انسانی پیگیری کرده و به اهمیت رشته تاریخ برای مردم ایران و همچنین باورهای غلط تاریخی که بین مردم رواج دارند میپردازد. او معتقد است این باورهای رواجیافته منحصر به تاریخ باستان ایران نمیشود، بلکه در تاریخ معاصر نیز این دست تئوریهای توطئه بسیار رایج و محبوب هستند. سپس، دکتر عزیزی بحث را با این سوال از دکتر شهابی دنبال میکند که «چرا رشته تاریخ حتی درمیان علوم انسانی و اجتماعی مانند جامعهشناسی و علوم سیاسی نیز مهجور مانده است و برای رواج تفکر تاریخی در جامعه ایران چه میشود کرد؟»
دکتر شهابی، در وهله اول، نگاه خود به وضعیت تاریخدانان در دانشگاههای ایران را بدبینانه تلقی نمیکند. هرچند که سطح آموزش این رشته را در ایران مطابق با سطح جهانی نمیداند. وی با اشاره به این مساله که "برخی اوقات تاریخدانان آماتور کارهای دقیق و شگفت انگیزی انجام میدهند" بحث خود را پیش میبرد و با ذکر مثالهایی از نشریات دانشگاهی بر عدم بدبینی خود نسبت به وضعیت رشته تاریخ در ایران تاکید میکند.
دکتر آرش عزیزی ضمن تایید صحبتها و مثالهای دکتر شهابی به تدقیق پرسش خود پرداخته و علل عدم نفوذ این کارهای تحقیقاتی قابل اعتنا و دقیق درمیان عامه مردم را مورد پرسش قرار دادند.
هوشنگ شهابی بحث را با این پرسش ادامه میدهد که آیا وضعیت عامه مردم در دیگر کشورها بهتر است؟ وی خاطرنشان میکند که محدوده انتظارات ما از عامه مردم باید مشخص و منطقی باشد، و با طرح پرسشهایی به تدقیق صحبت خود میپردازد: برچه اساسی ما باید محدوده انتظار خود را مشخص کنیم؟ آیا در کشورهای توسعهیافته عموم مردم دید صحیحی نسبت به تاریخ کشورشان دارند؟
در ادامه دکتر آرش عزیزی بیان میکند که مشکل اساسی در این نیست که مردم عامه به تاریخ علاقه ندارند، مشکل این است که مباحثات تاریخی جدی، حتی وقتی در فضاهای روشنفکری شکل میگیرد، مستند به کارهای حرفه ای تاریخدانان نیست. اما، در رابطه با اینکه سواد عمومی از بعضی جهات در ایران بالاتر از دیگر کشورهاست با دکتر شهابی موافقت دارند.
در ادامه، دکتر شهابی ضمن موافقت با صحبتهای دکتر عزیزی به نوعی ایدهآلیسم رایج در جامعه و فضای روشنفکری ایران اشاره میکند که بیشتر به اندیشهها میپردازد، اما تاثیرگذاری این اندیشهها را در جامعه و در عملکرد شهروندان مورد مطالعه قرار نمیدهد، چیزی که به آن sociology of knowledge میگویند. همچنین به حوزههایی از رشتههای تاریخ اشاره میکنند که توسط تاریخدانان ایرانی کمتر به آنها پرداخته شده است. مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی و بهخصوص تاریخ اقتصادی و تجاری.
سپس، دکتر عزیزی در ادامۀ صحبتهای دکتر شهابی ضمن اشاره به مواردی از خلط شدن تاریخ و اسطوره و غلبه روایتهای اسطورهای، به این نکته اشاره میکند که فلسفه رایج در ایران عمدتا فلسفۀ قارهای است درحالی که فلسفه غالب در آمریکا، فلسفه تحلیلی است. این علاقه زیاد به ادبیات و اسطوره و فلسفه قارهای هرچند میتواند از جنبههایی بسیار مثبت تلقی شوند اما ترکیبی هستند که درکناریکدیگر نوعی «تاریخگریز»ی را ایجاد میکنند که درانتها میتواند به توهم توطئه نیز منجر شود. همچنین، دکتر عزیزی یکی از دلایل این توهم توطئه را «توجیه ناتوانی خود» میداند. وی برای این صحبت خود، تنفر مردم از حکومت جمهوری اسلامی و انتظار برای سرنگونی آن را مثال زده و ادامه میدهد: زمانی که بدیلی برای یک حکومت وجود نداشته باشد و مخالفین آن در سازماندهی خود ناموفق بوده باشند، انتظار سرنگونی آن به خودی خود، انتظار غلطی است. در چنین شرایطی بهدلیل اینکه برای این سازماندهی و برای بدیل ساختن باید به خودمان نگاه کنیم، و این کاری دشواری است! پس ترجیح میدهیم خیلی ساده بگوییم «غربیها حکومت را نگه داشتهاند»، که باور کاملاً غلطی است.
در ادامه دکتر هوشنگ شهابی و دکتر عزیزی یکی از دلایل رایج شدن این دست روایات غلط تاریخی را تکرار شدن آنها توسط مردم بههمراه یک بدبینی کلی نسبت به اهل قلم و روشنفکران دانستند.
پیش از آغاز بخش پرسش و پاسخ نیز دکتر امین فیضپور، مدیر و موسس حلقه ایران، به جمعبندی بحثهای صورت گرفته پرداختند و تلاش برای غلبه بر تفکر توطئهگرا را نوعی تلاش ضروری در راستای آزادی و دموکراسی دانستند، چراکه لازمۀ دموکراسی سازش با یکدیگر (در میان افراد و گروه های متنوع اجتماعی و سیاسی) است و تفکر توطئهگرا، همانطور که در ارائه دکتر شهابی اشاره شد، از اساس یکی از دلایل عدمسازش و همبستگی است.
مراجع:
معرفی سخنرانان:
:
هوشنگ شهابی استاد روابط بین الملل، مردم شناسی، مطالعات فرهنگی و تاریخ در دانشگاه بوستون بود و در دانشگاه هاروارد نیز تدریس کرده است. پژوهش های او متمرکز بر تاریخ ایران و کشورهای اطراف است. بخشی از انتشارات او شامل "سیاست ایران و مدرنیسم مذهبی" و "روابط دورادور: ایران و لبنان در 500 سال گذشته" می باشند. او همچنین 5 کتاب ویرایش کرده است که از آن جمله می توان به اخیرترین آن ها یعنی "انقلاب مشروطه در ایران: سیاست، تحولات فرهنگی و روابط بین المللی" (انتشارات بلومزبری، 2022) و "تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران مدرن: مجموعه مقالاتی به افتخار یرواند آبراهامیان" (انتشارات دانشگاه ادینبورگ، 2025) اشاره کرد.
آرش عزیزی نویسنده، مترجم و تاریخدان است. او در حال حاضر پژوهشگر مهمان در دانشگاه بوستون و نویسنده مجله «آتلانتیک» در آمریکا است. او از دانشگاه نیویورک، دکترای تاریخ و مطالعات خاورمیانه دارد. اولین کتاب او به انگلیسی «فرمانده در سایه» نام دارد و روایتی است از زندگی قاسم سلیمانی. دومین کتاب او به انگلیسی با عنوان «ایرانیان چه میخواهند: زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۴ منتشر شد. پژوهشهای دانشگاهی او در مورد تاریخ جنبشهای انقلابی چپ و اسلامگرا در ایران و جهان عرب در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی و نقششان در جنگ سرد جهانی است. بیش از ده کتاب از ترجمههای او به فارسی منتشر شدهاند. نوشتههای او در مورد سیاست و تاریخ و سینما در نشریات متعددی منتشر شدهاند.
Comments