top of page

تکوین سپاه در اولین سال جنگ

مریم عالم زاده

استاد تاریخ و سیاست ایران

دانشگاه آکسفورد

ژانویه 2020، دی ماه 1398، دانشگاه هاروارد




چکیده:

در سال اول جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نه از حمایت سیاسی تمام عیار برخودار بود و نه از پشتیبانی مالی کافی. نه آموزش نظامی لازم برای یک جنگ کلاسیک را داشت و نه یک ساختار نظامی معمول و جاافتاده بود. با این حال،‌ با شروع سال دوم جنگ و با عملیات ثامن الائمه، سپاه وارد همکاریهای موفقیت آمیزی با ارتش شد؛ همکاریهایی که در کمتر از یک سال به آزاد شدن تمامی اراضی اشغال شده انجامید. ترقی سپاه به درجه همکاری با ارتش و بالاتر از آن، معمولا به تحولات سیاسی سالهای نخست پس از انقلاب،‌ از جمله قدرت گرفتن حزب جمهوری اسلامی و برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری نسبت داده میشود. اما اضافه شدن پشتیبانی سیاسی به معادله، پیشرفت سپاه در امور نظامی را به خوبی توضیح نمیدهد. در این مطلب به خود جبهه جنگ نگاه دقیقتری می اندازیم تا ریشه های سازمانی و خودجوش تحول سپاه در سال اول جنگ را بررسی کنیم - ریشه هایی که به تدریج به هویت سازمانی سپاه تبدیل شدند و امروزه هم میتوان ردِّ آنها را در پس و پشت بوروکراسی عظیم سپاه یافت.

گزارش جلسه:

در این جلسه دکتر مریم عالم زاده به شرح عوامل شکل دهنده سپاه در اولین سال جنگ پرداخت. شرح ایشان به این صورت بود که در ساعت 2 بعدازظهر 31 شهریور 1359 در حالیکه فقط 19 ماه از انقلاب گذشته، جنگنده های عراقی فرودگاه مهرآباد و چند مکان استراتژیک دیگر را در ایران بمباران می کنند و همزمان سه لشکر از نیروهای زمینی عراق از مرز غربی وارد ایران می شوند. پیش از این در ماه های بعد از جنگ، ارتش ایران دچار تحولات گسترده ای شده است. بسیاری از مقامات رده بالا اعدام یا تصفیه شده و یا از کشور فرار کرده اند، و تعداد زیادی از سربازان و مقامات میانی هم ترک خدمت کرده اند. دو ماه پیش از شروع جنگ نیز کودتای نوژه رخ داده است که باعث تصفیه و اعدام تعداد بیشتری از مقامات ارتش شده است. بنابراین، در آغاز جنگ، ارتش ایران که پیش از انقلاب قدرتمندترین ارتش منطقه بوده است، حداکثر نیمی از ظرفیت خود را حفظ کرده است. این در حالی است که نیمی از همین نیروهای باقیمانده در کردستان با نیروهای حزب دموکرات و کومله درگیر است. در این شرایط نیروی زیادی از ارتش در خوزستان فعال نیست بجز لشکر 92 زرهی، که حدود دو هفته طول میکشد تا خود را به مرز عراق برساند. با اینکه نیروی هوایی ارتش یک عملیات نسبتا موفق انجام داد، در روز دوم جنگ تقریباً تمام پایگاه های مرزی ایران سقوط کردند و نیروهای عراقی به هدف اهواز وارد ایران شدند.


در این زمان، سپاه هنوز به یک نیروی رسمی نظامی متشکل از دسته و گردان تبدیل نشده و فقط در سطح شهری و در برخی از نقاط ایران از جمله خرمشهر، پایگاههایی تاسیس کرده است. با وجود تشکیل رسمی شورای فرماندهی در تهران، بعضی از این نیروهای محلی به صورت نیمه مستقل عمل میکنند و حتی درگیری هایی هم بین آنها وجود دارد. با شروع حمله عراق، نیروهای محلی سپاه در استانهای مرزی درگیر جنگ با عراق می شوند. نیروهای سپاه پیش از این، در درگیری های محلی در نقاط مختلف ایران فعال بوده و خود را نشان داده اند. از جمله این درگیری ها می توان به درگیری با گروههای چپ، سازمان مجاهدین خلق و درگیری های قومیتی در بلوچستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و پررنگ تر از همه در کردستان اشاره کرد. از طریق مشارکت در سرکوب این جنبشها، سپاه به تدریج خود را بعنوان یک سازمان انقلابی در عرصه عمومی و در میان سیاستمداران تثبیت کرده است.


برخلاف این تصور که سپاه همواره از حمایت سیاسی و مالی حاکمیت برخوردار بوده، در اوایل جنگ سپاه هنوز محل درگیری در میان سیاستمداران بود و حداقل تا زمان ریاست جمهوری بنی صدر بودجه بسیاری کمی به آن اختصاص داده میشد. قدرت نظامی سپاه در سال اول جنگ ایران و عراق نیز بسیار شکننده بود؛ آموزش نظامی داوطلبان محدود به یک هفته بود و سازمان نظامی کلاسیک هنوز به سپاه راه نیافته بود. حمایت تمام عیار حکومت نمیتواند بقای این سازمان نوپا را در سالهای پرآشوب اولیه توضیح دهد. یکی از نظریه هایی که جامعه شناسان در این باره مطرح کرده اند این است که تعداد زیاد داوطلبان و شور انقلابی آنان دلیل موفقیت ارتش های انقلابی، از جمله سپاه است. اما معمولا آنچه چنین جمع بزرگی از داوطلبان را برای جنگ سازمان میدهد، عناصری ارتش کلاسیک است: فرماندهان باتجربه، با حداکثر سرعت ممکن نیروهای انقلابی را جذب ساختارهای نظامی معمول میکنند. اما از دل انقلاب ایران، دو نیروی نظامی موازی شکل گرفت، که یکی از آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تا حد زیادی از سازماندهی کلاسیک نیروهای نظامی دوری جست. چرایی و چگونگی این مسئله به تاریخ شکل گیری این نیرو در سال های اول جنگ ایران و عراق برمیگردد.


دکتر عالم زاده این مطالب را بر اساس تحقیقات خود از منابع و اسناد مختلف در ایران و بیش از 40 مصاحبه با فرماندهان، سربازان و داوطلبان ارتش و سپاه که در سال های نخست پس از انقلاب به نوعی با این دو سازمان همکاری داشته اند، تدوین کرده است. وی در طی این تحقیقات به دنبال بررسی رفتارها و ذهنیت های تکرارشونده بین سپاهیان پرداخته تا بتواند به ریشه های رفتارهای سازمانی آنان پی ببرد.


برای بررسی ریشه این کنش ها باید به تشکیل سازمان های انقلابی در اوایل انقلاب نگاه کرد. برخی از گروه های نزدیک به آیت الله خمینی که در تشکیل این سازمان های انقلابی دخیل بودند عبارتند از هیئت های موتلفه اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز. مبنای تشکیل همه این سازمان ها آشنایی رو در روی روحانیون و پیروان آنها در سطح حوزه، محله، و شهر بود. اکثر این گروه ها رسمیت سازمانی نداشته و به صورت هیئتهای غیررسمی عمل میکردند. اساس همکاری بین اعضای این گروه ها اعتماد متقابل بود و نیازی به تدوین رویه ها و قواعد سازمانی احساس نمی شد. با پیروزی انقلاب، از همان ابتدا این نوع برخوردهای فردی و غیررسمی بین چهره های انقلابی، که بعنوان مثال باعث به حاشیه رانده شدن نیروهای ملی-مذهبی هم شدند، بعنوان نوعی "نشان افتخار" برچسب "انقلابی" هم دریافت می کردند.


پس از تشکیل دولت موقت مهندس بازرگان و احساس نیاز به کنترل هرج و مرج ناشی از حضور گروه های مسلح در سطح کشور، دولت تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحت مدیریت خود رسماً اعلام میکند. هرچند بسیاری از این گروهک های مسلح، از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حاضر به همکاری با سپاه تحت مدیریت دولت نشدند. در این زمان محسن رفیق دوست از طرف آیت الله بهشتی و مطهری در شورای انقلاب مأمور مذاکره با این گروهک های شبه نظامی می شود. در نهایت این گروه ها تنها به این شرط حاضر به همکاری با سپاه میشوند که این سازمان، بجای دولت، تحت شورای انقلاب و آیت الله خمینی مدیریت شود. بنابراین محسن رفیق دوست و مرضیه دباغ از آیت الله خمینی کسب اجازه کرده و با موافقت او این کار را انجام می دهند. در نهایت در اردیبهشت 58 سپاه جدید اعلام موجودیت کرده و "با احترام به دولت موقت" تحت مدیریت شورای انقلاب مشغول کار میشود. بنابراین میتوان دید که به چه صورت صحبت های غیررسمی و شخصی بین چهره های پرنفوذ انقلاب در این روند موثر بوده است.


در یک سال اول جنگ تعداد اعضای داوطلب سپاه تقریباً 10 برابر شد و تعداد زیادی نیز از اعضای بسیج به آن پیوستند و این نیرو به جایی رسید که توانست برای اولین بار در یک عملیات بزرگ نظامی (ثامن الائمه) به موفقیت چشمگیری برسد. این در حالیست که در ماه های اول، به هم ریختگی در بین نیروهای سپاه به اندازه ای بود که گاهاً نیروهای خودی را به اشتباه هدف قرار می دادند. در جواب اینکه سپاه چگونه توانست بدون سازماندهی کلاسیک در عرض یک سال به چنین موقعیتی برسد میتوان موضوع را در سطح فرماندهان میانی و سطوح پایین مورد بررسی قرار داد. در سطح فرماندهان میانی، اشخاصی که مورد اعتماد بودند بعنوان فرمانده یک عملیات تعیین می شدند و گاهاً بدون داشتن برنامه مشخص بر اساس تشخیص خود به یک محور خاص وارد شده و در آن مستقر می شدند. در سطوح پایین تر، اگر به سربازان سپاه و داوطلبان بسیجی نگاه کنیم وجود یک شور و شوق انقلابی در آنها بطور بارز مشهور بوده است.


سپاه در درگیری های قبلی خود به این نکته پی برده بود که برگ برنده او همین جذابیت انقلابی ست. در مواردی حتی مشاهده شده است که سربازانی که بر اساس آموزش های نظامی اجازه داشتند به ارتش خدمت کنند، سپاه را به دلیل همین شور انقلابیِ موجود در آن که به آنها اجازه رفتارهای انعطاف پذیرِ غیرسازمانی می داد برمی گزیدند. دلیل این مسئله این بود که ارتش بعنوان یک سازمان نظامی کلاسیک و بوروکراتیک اجازه بروز چنین احساسات انقلابی یا ملی گرایانه را به آن شکل نمی داد. همانطور که قبلا درباره تشکیل اولیه ی سازمان های انقلابی هم اشاره شد، چنین رفتارهای احساسی و خودجوشی که سپاه به آنها اجازه ظهور و بروز می داد برچسب افتخارآمیز "انقلابی" هم دریافت می کردند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که یک توافق عمومی وجود دارد که نظم غالب در سپاه باید همین بی نظمی باشد.


هرچند، همچنان این سوال باقی ست که چگونه این سازمان 300هزار نفره دچار تجزیه، نابودی، یا حتی جذب ارتش نشد. در رده های پایین رفتارهای بین سربازان به همان صورتی بود که در اوایل انقلاب در هیئت های فرماندهی مشاهده میشد. سربازها در یک گروه معمولاً از یک محله یا شهر به جبهه اعزام شده بودند و نزدیکی و اعتماد متقابل بین آن ها جریان داشت. چنین چیزی در سایر ارتش های جهان هم متداول است، هرچند در اکثر موارد اعتماد متقابل بین رده های پایین و فرماندهان وجود ندارد و این می تواند موجب اصطکاک در سیستم شود. هرچند در مورد سپاه چنین مشکلی وجود نداشت و فرماندهان برای نیروهای رده پایین حالت پدر داشته و مورد احترام سربازان بودند. چنین احترامی بین داوطلبان بسیجی و نیروهای سپاهی هم وجود داشت. هرچند در یک سال اول همه این ها موجب موفقیت سپاه برای انجام یک عملیات کلاسیک بزرگ نشد.


با توجه به الگوی رفتاری موجود در آن، سپاه در آن سال تنها در دو نوع عملیات موفقیت داشت، که در آن زمینه ها مورد استفاده و همکاری ارتش قرار گرفت. این دو مورد عبارت بودند از عملیات جاسوسی علیه نیروهای عراقی و همچنین عملیات های شبانه برای شکستن خط مقدم دشمن، که هر دو نیاز به امکانات کم و شجاعت زیاد داشته اند. موفقیت ایران در عملیات ثامن الائمه بر اساس کمک سپاه به ارتش در این زمینه ها اتفاق افتاد. هرچند، در سال های بعد رخدادهای سیاسی از جمله برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری موجب قدرت یافتن روزافزون سپاه و ضعیف شدن تدریجی ارتش شدند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که هویت اولیه سپاه بر اساس بی نظمی و رفتارهای غیررسمی و "انقلابی" شکل گرفت که آثار و نتایج آن تا به امروز همچنان قابل مشاهده است.


معرفی پژوهشگر:

مریم عالم زاده استاد تاریخ و سیاست ایران در دانشگاه آکسفورد است. او پیش از این پژوهشگر فوق دکترا در مرکز مطالعات خاورمیانه (Crown Center) در دانشگاه برندایز و مرکز مطالعات ایران در دانشگاه پرینستون بود. مریم دکترای خود را در جامعه شناسی از دانشگاه شیکاگو دریافت کرده است. پروژه اصلی او به تاریخ سازمانهای انقلابی در ایران و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اختصاص دارد.

https://www.maryam-alemzadeh.com/

108 views0 comments
bottom of page