top of page

ایده «ایران»

Updated: Dec 29, 2021

علی میرسپاسی

دانشگاه نیویورک


خلاصه بح‍ث

تغییر نام ایران در سال ۱۳۱۴ در روابط دیپلماتیک از "پرشیا" به "ایران" مصادف با تغییری متزلزل در ناسیونالیسم ایرانی بود. ناسیونالیسم دیگر قلمرو جامعه مدنی محسوب نمی شد بلکه به قلمرو یک حکومت مستبد تبدیل شد. علی میرسپاسی با اشاره به زندگی و تفکرات تقی اَرانی در کتاب جدیدش (The Discovery of Iran: Taghi Arani, a Radical Cosmopolitan) نشان می دهد که پیش از آن زمان در دهه اول حکومت رضاشاه یک جامعه مدنی پرجنب و جوش در ایران وجود داشت که در آن مردم، و نه فقط دولت، در معنای ایرانی بودن در جهان بحث می کردند. با توجه به این که بسیاری از ایرانیان امروز درباره بازگشت به لغت‌های «پرشیا» و «پرشین» بحث می‌کنند، درس‌های تاریخی آن دوران اهمیت جدیدی یافته است.


ویدیوی کامل جلسه


گزارش

در تاریخ‌نگاری ایران، سالهای بین دو جنگ جهانی به عنوان یک دوره مهم و متمایز تاریخی شناخته نشده است. برخی این دوره را ادامه مشروطه و دیگران این دوره تاریخی را بعضاً بخشی از دوران رضاشاه می ­پندارند. انگار یک نوع فراموشی تاریخی پدیدار شده است. علاوه بر اهمیت مسائل بین‌المللی و تاثیر آن­ها در ایرانِ این دوره، اهمیت وقایع قبل و بعد از دوران بین دو جنگ جهانی در آن است که این دوران پلی تاریخی میان انقلاب مشروطه و روی کار آمدن رضاشاه و ظهور مدرنیته در ایران می باشد.


جنبش مشروطه‌خواهی از سال ۱۲۸۴ خورشیدی

با شروع انقلاب مشروطه شروع شد و می‌توان در یک تعریف مرداد ۱۲۸۸ را به سبب پایان حکمرانی محمدعلی شاه، به عنوان آخرین پادشاه ایران در سیستم حکومتی پادشاهی مطلقه، زمان پایان آن دانست. با آغاز جنگ جهانی اول در مرداد ۱۲۹۳ و اشغال ایران از شمال توسط روسیه و از جنوب توسط انگلیس، با احتمال سقوط تهران، مجلس سوم از اکثریت افتاد و منحل شد. در این دوره، به علت ورود نیروهای خارجی و بسیج نیروهای سیاسی همجوار، مشروعیت ایران به عنوان یک هویت سیاسی مستقل زیر سوال می‌رود. بنابراین برخلاف دوره مشروطه که دغدغه طبقه روشنفکر ایران حکومت قانون و تجددخواهی بود، در این دوره تلاش برای پاسخ به این سوال که "آیا ایران به عنوان یک هویت مستقل وجود دارد یا خیر" در اولویت قرار گرفت.


دوره رضاشاه به انواع مختلف توسط تاریخ نگاران تعریف شده است و این تاریخ‌نگاری جنبه سیاسی پیدا کرده است. در اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، تهران را تصرف کردند. مجلس چهارم و پنجم احمد شاه قاجار را از سلطنت خلع می کنند و رضاخان را به عنوان پادشاه جدید منصوب می کنند. فرآیند مشروطه خواهی را در تعریفی دیگر می‌توان از مجلس اول تا پنجم در نظر گرفت. دوره سلطنت رضا شاه که در سال ۱۳۰۵ با تاج‌گذاری آغاز می شود هم مقدار زیادی آشفته است. عهد رضاشاه یا سلطنت مقتدر رضا شاه می توان گفت که در سال ۱۳۱۴ آغاز می شود. از سال ۱۳۱۴ به بعد تحولات مهمی صورت می ­پذیرد. از جمله در نوروز ۱۳۱۴ نام رسمی ایران در جهان غرب تحت فرمان رسمی وزارت خارجه از "پرشیا" به "ایران" تغییر می­ کند. این واقعه مهم ارتباط دارد با تصمیم‌‌گیری حکومت وقت برای خاتمه دادن به گفتمان ملی ناسیونالیسم ایرانی و جایگزین کردن آن با ناسیونالیسم دولتی به عنوان ناسیونالیسم رسمی و غالب ایران.

یکی از مهمترین سیاستمداران عهد رضا شاه محمدعلی فروغی است، که یک مشروطه‌خواه محسوب می شود و از دهه‌ها قبل از به قدرت رسیدن رضا شاه تحصیلات خود را به اتمام رسانده بود و جایگاه مهمی در ساختار قدرت و سیاست ایران داشت. از جمله پست‌های فروغی می­ توان به ریاست دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران و نمایندگی تهران در مجلس اشاره نمود. فروغی در بین سال های ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ در دو دوره به مقام نخست ­وزیری رضاشاه منصوب شد.


یکی دیگر از شخصیت‌های تأثیرگذار عهد رضاشاه علی‌اکبر داور است که با بنیانگذاری دادگستری نوین ایران نامور شد. داور پس از دارالفنون برای ادامه تحصیلات به سوئیس رفت و تا دریافت درجه دکترای حقوق تحصیل کرد. او در دوره پس از مشروطه علاوه بر قوه قضاییه در روزنامه­ نگاری نیز فعالیت داشت و در سال ۱۳۱۵، در اثر سکته قلبی یا خودکشی از دنیا رفت.

مهم‌ترین سیاستمدار دوره اول رضا شاه، اما، عبدالحسین تیمورتاش محسوب می شود، که نماینده مجلس‌های دوره دوم تا ششم و وزیر دربار بود.

اهمیت مطرح نمودن این شخصیت‌های سیاسی این است که همه آن‌ها در دوران قبل از رضاشاه اعتبار و موقعیت خود را کسب کردند و در دوران رضاشاه کشته شدند یا از سیاست برکنار شدند. با این وجود، این اشخاص نقش مهمی را در شکل‌دهی دوره رضاشاه ایفا کردند. با در نظر گرفتن نقش این افراد و افراد بی­شمار دیگری که از آن‌ها نام برده نشده است، می توان گفت که دوره اول رضاشاه ساخته و پرداخته مشروطه خواهان است.


باید توجه نمود که دوره بین دو جنگ جهانی در ایران از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۱۳ از لحاظ تاریخ روشنفکری با دوره مشروطه خواهی متفاوت است. در این راستا، کتاب «کشف ایران»، تحت تاثیر کتاب «کشف هند» اثر جواهر لعل نهرو، درباره ایران در این دوره نگاشته شده است. این کتاب به بحث در مورد ایده ایران و به تشریح نظرات روشنفکران عصر می پردازد. روشنفکران خارج و داخل ایران در این دوره این ایده را که "ثبات سیاسی نتیجه حکومت قانون است"، زیر سوال بردند و زبان، تاریخ و فرهنگ را به عنوان اساس ملّیت مطرح کردند.


به نقل قول از کتاب "تاریخ ایران مدرن" اثر یرواند آبراهامیان، از سال ۱۲۹۹ ایران یک دولت ورشکسته کلاسیک بود. دولت نه تنها به دلیل رقابت بین بزرگان سنتی و احزاب سیاسی جدید، بلکه به دلیل قرارداد انگلیس و ایران ناتوان شده بود. برخی از استان ها در دست خوانین محلی و برخی دیگر در دست شورشیان مسلح بودند. ارتش سرخ گیلان را گرفته بود و تهدید می­ کرد که به سمت تهران حرکت می­ کند. به این دلیل، هویت ملّی ایرانی، زبان فارسی و واکنش به پان ترکیسم هنگام سقوط حکومت عثمانی اهمیت ویژه­ ای پیدا کرد.


تلاش جدی، منظّم و نسبتاً طولانیِ برخی نیروهای نخبه عثمانی که مخالف آتاتورک محسوب می ­شدند از ویژگی‌های این دوره است. آن‌ها خواستار جمهوری ترکی نبودند بلکه دولتی می خواستند که یک امپراطوری عثمانی جدید باشد. این گروه، بخش‌های مهمی از ایران را جزء این دولت آینده می ­دانستند. یکی از رویدادهای مهم این دوره، سخنرانی روشنی‌بیک در کانون ترک "تورک اوجاغی" در سال ۱۳۰۲ (۱۹۲۳ میلادی) در استانبول، روشنفکران ایرانی را بسیار آشفته نمود. در این سخنرانی، روشنی‌بیک عنوان کرد که مدنیتی به اسم مدنیت فارس وجود ندارد. لغت "مدنیت" در آن دوره گاهی به معنای ملت و گاهی به معنای تمدن استفاده می‌شد. به عبارتی، در این سخنرانی، روشنی‌بیک منکر ایده ایران و دستاوردهای ایران می‌شود. او همچنین در مورد مسائلی مانند سلامت، بهداشت و برخورد با زنان ایراداتی را به ایران وارد می‌کند. اکثر قریب به اتفاق بحث‌های ملی‌خواهان درباره ایده ایران، حداقل در اوایل سال‌های بین دو جنگ، در پاسخ به روشنی‌بیک است. به نقل قول از تقی اَرانی «ترکی زبان بودن برخی از سمت‌های ایران، باعث اشتباه برخی مردمان بی‌اطلاع شده. بدون این که این اشخاص قدری صفحات تاریخ را ورق زده و از حقیقت آن مطلع شوند، فوراً ادعا می­ کنند که این­ها ترک و هم نژاد ما هستند.»


تقی ارانی متولد تبریز است و تحصیلات دبیرستان خود را در تهران و دارالفنون می­ گذراند. پس از آن برای مدت کوتاهی در دانشکده پزشکی تحصیل می ­کند. اما پس از یک سال و نیم، از ایران به برلن آلمان می رود. در آن زمان (۱۳۰۱، ۱۹۲۲ میلادی) ارانی ۱۹ سال سن داشت. با از بین رفتن دولت مرکزی ایران، تعدادی از سیاستمداران، روشنفکران و نخبگان در برلن کمیته ملی ایران را راه اندازی می ­کنند که در آن افرادی مانند سیدحسن تقی ­زاده، حسین کاظم­ زاده (ایرانشهر) و محمد قزوینی نقش داشتند. در این دوره نشریات مهمی مانند کاوه، فرنگستان و ایرانشهر پایه‌گذاری شدند. دو سال پس از ورود ارانی به برلن و علیرغم تحصیل در رشته شیمی، او نویسندگی را در زمینه ناسیونالیسم آغاز می کند. ارانی در این دوره، مقاله‌های مهمی با عناوین «زبان فارسی» و «آذربایجان مسأله حیاتی و مماتی ایران» در مجله‌های فرنگستان و ایرانشهر منتشر می کند.

اکثر تاریخ‌نگاران این دوره، به دوره بین دو جنگ جهانی به عنوان دوره‌ای با هویت مستقل نگاه نمی‌کنند و بنابراین با دقت و ظرافت این دوره مورد بررسی قرار نگرفته است. حتی تاریخ‌نگار مهمی مانند یرواند آبراهامیان تنها با اشاره به دو مقاله ذکر شده در بالا از این دوران گذر می‌کند. نکته قابل توجه این است که جنبشی که در پی راه ­اندازی عثمانی جدید بود با شکست مواجه می‌شود و روشنی‌بیک به دست آتاتورک به زندان می‌افتد. اوضاع ایران نیز پس از این رو به بهبودی گذاشت و نویسندگانی که تمایلات نژادپرستانه در مورد ایران داشتند این طرز فکر و نحوه برخورد را کنار گذاشتند. در این راستا، نویسندگانی مانند ارانی و کاظم زاده از مباحث ناسیونالیسم افراطی فاصله می­ گیرند. ارانی به علت علاقه به ادبیات و تاریخ ایران و با کمک فردریش روزن شرق شناس و وزیر خارجه آلمان وارد دانشگاه برلن شد و به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد. از جمله فعالیت‌های ارانی در این دوره می توان به ویرایش بدایع سعدی، پژوهش در مورد خیام و همکاری با روزن اشاره نمود.


او پس از اتمام دکترای شیمی خود به ایران بازگشت. ارانی از نخستین سال ورود به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. او در ادامه به سمت دیدگاه‌های مارکسیسم و ماتریالیسم نیز گرایش پیدا کرد. در این دوره، تقی ارانی که عمدتاً به عنوان بنیان‌گذار مارکسیسم در ایران تقلیل یافته است، در شکل‌دهی روشنفکری و ناسیونالیسم ایرانی و تبیین ایده ایران نقش عمده‌ای داشته است.

از اثرات مهم ارانی در این دوره می­ توان به مقالاتش در مجله دنیا اشاره کرد. او در این مجله، بر خلاف باور عموم، که نوشته های او را اکثراً در ارتباط با مارکسیسم می ­دانند، به نوشتن در مورد زبان و ادبیات فارسی، هنر و تاریخ فکری ایران پرداخت. اولین مقاله او که در سه شماره اول دنیا چاپ شد نقدی به عرفان به عنوان یک پدیده اجتماعی-سیاسی بود. می توان گفت ارانی در آثارش به دنبال کشف دوباره ایران بود. ارانی در رابطه با مراقبت از ملت (care of the nation) و ناسیونالیسم مدنی می نویسد: «وطن پرستی مادی با شرایط معلوم در موارد مخصوص با خط مشی مجله دنیا موافقت کامل دارد و عبارت از این است که توده ای که از زمین و آب و آفتاب و معدن یک سرزمین ضرورت حیات خود را تامین می کند و در آن سکنی دارد، بدان سرزمین علاقه مادی دارد


او همچنین مطالبی در باب ایران پس از اسلام، رابطه ایران با اسلام، رابطه ایران با زبان عربی و اعراب به طور کل و نقش زبان فارسی منتشر می­ کند و، علیرغم اذعان دستاوردهایی مانند جنبش مشروطه­ خواهی، تاکید می­ کند که ایده ایران (national imaginary) برای تبیین رابطه ­ای درست با گذشته و جهان کنونی باید تقویت شود و عنصر اصلی در این ایده را زبان فارسی می‌داند. او معتقد است عامل اصلی همبستگی و اتحاد در ایران نژاد و حتی فرهنگ نیست، بلکه داشتن تجربه‌های مشترک است. هدف او از وصف ایده ایران به وسیله زبان فارسی حرکت به سوی ایرانی دموکراتیک، عادلانه و آینده­ نگر بود.


مجله دنیا همچنین مقالاتی فرهنگی از قبیل گزارش‌هایی در مورد رادیو فرهنگ و هنر به انتشار می‌رساند. اما این مقالات همیشه مورد استقبال حکومت قرار نمی‌گرفت. سرانجام امتیاز مجله دنیا پس از دو سال انتشار در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵ میلادی) لغو می‌شود و ارانی و همکارانش، ایرج اسکندری و بزرگ علوی به زندان می‌افتند. در واقع، با آغاز حکومت دیکتاتوری رضاشاه، فضای گفتمان اجتماعی در این سال از بین می‌رود. در این سال بود که به کشورهای خارجی ابلاغ می‌شود که از «پرشیا» به عنوان نام رسمی ایران استفاده نکنند. از این پس نویسندگانی مانند صادق هدایت مجبور می شوند در قالب رمان و غیرمستقیم مباحث را ادامه دهند. حکم نام رسمی ایران را می­ توان علاوه بر اتمام تلاش­ ها در زمینه ایده ایران، اتمام جنبش مشروطه خواهی نیز دانست. زیرا ارانی و همفکران او تبیین ایده ایران را در قالب فعالیت‌های مشروطه خواهی می‌دیدند. پس از سال ۱۳۱۴، اولویت دولت ساختن ایرانی مدرن شد و ایده ایران برای آن‌ها خلاصه شد به وجهه ایران در خارج از کشور. بدین ترتیب، ایده ایران پروژه ­ای بود که در این نقطه ناتمام رها شد.


معرفی سخنران:

علی میرسپاسی استاد مطالعات خاورمیانه و جامعه‌شناسی و همچنین رئیس مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه نیویورک است. زمینه های پژوهشی میرسپاسی، نظریه‌های اجتماعی مدرنیته، تاریخ روشنفکری ایران، اسلام سیاسی، تفکر مدرن اسلامی و جامعه شناسی مذهب می باشند.

https://as.nyu.edu/faculty/ali-mirsepassi.html


221 views0 comments
bottom of page