March 2019, Payam Yousefi (Harvard University)
موسیقی دستگاهی ایران در دوره معاصر
بازبینی گفتمان های تجددگرایی و سنت گرایی
پیام یوسفی
بخش موسیقی، دانشگاه هاروارد
در این جلسه از سلسله جلسات حلقه ایران در هاروارد میزبان پیام یوسفی از برنامه دکترای بخش موسیقی دانشگاه هاروارد بودیم. او در ابتدا به معرفی ریشه های موسیقی کلاسیک یا سنتی ایران پرداخت. به اعتقاد پیام موسیقی کلاسیک ایران همانند شعر ایرانی دارای ارزش ها و خصوصیات خاص ایرانی ست و مشابه به دفترچه خاطراتی ست که ایرانیان در طی قرون متمادی تجربیات خود را در آن نوشته اند. بنابراین بررسی و بحث در رابطه با موسیقی ایرانی میتواند ما را به درک بهتری از خود برساند. علاوه بر این، شناخت بهتر این موسیقی میتواند باعث شود که بتوانیم ظرایف فرهنگی خود را زیباتر و بهتر به جهان ارائه کنیم.
پیش از هر چیز این سوال مطرح است که نام گذاری موسیقی ایرانی به نام هایی همچون "اصیل"، "سنتی"، "دستگاهی" و "کلاسیک" از کجا نشأت گرفته است. معمولا از عبارت "موسیقی کلاسیک ایرانی" برای ارجاع به همه این ها استفاده شده است. این نام گذاری معمولا در طول زمان با تاثیرپذیری از شرایط اجتماعی و ایدئولوژیک تغییر یافته است. هرچند فارغ از این نام گذاری هایی که در زمان های مختلف توسط اساتید مختلف انجام شده است، لازم است بدانیم که بطور کلی در اینجا در مورد یک سنت واحد صحبت میکنیم. اما چرا از کلمه "کلاسیک" برای توصیف این موسیقی استفاده میشود؟ ساده ترین دلیل آن این است که پژوهش هایی که در جهان بر روی موسیقی ایرانی انجام شده اند آن را "موسیقی کلاسیک ایران" خطاب کرده اند.
اما دلیل ریشه ای تر آن این است که همانطور که شعر فارسی در گذشته در اختیار طبقه اشراف بوده است، موسیقی نیز به همین صورت در کنترل این طبقه پرورش یافته است و نسل به نسل منتقل شده است. یعنی همانطور که عطار، مولانا، سعدی، رودکی و غیره از لحاظ گفتمان هنری با یکدیگر در ارتباط بوده و از هم تاثیر میپذیرفته اند، موسیقی دوره عباسی، تیموری، صفوی و قاجار هم در یک سلسله مراتب قرار گرفته و با هم در ارتباط بوده اند. هر چند این به آن معنی نیست که موسیقی ایرانی امروز دقیقاٌ مشابه موسیقی ایران در 100 سال پیش است، اما واضح است که ریشه های این موسیقی به موسیقی صده های گذشته بازمیگردد. به عبارت دیگر همانطور که شعر شاملو بی تاثیر از شعر رودکی نیست، موسیقی امروز هم بی تاثیر از موسیقی دوره قاجار نیست، هرچند ما بنابر ضایقه خود لباسی جدید بر تن آن کرده ایم.
در ادامه مطرح شد که "ردیف" ساختاری ست که در دوره قاجار ظهور کرد و به نوعی جمع آوری و استاندارد کردن موسیقی دستگاهی ایران بصورت کتبی و مدون بود. بنابراین این ساختار یک پدیده مدرن است که در قرن بیستم بوجود آمده است. دلیل این رویداد در تاریخ موسیقی این است که در دوره قاجار با تضعیف دربار سیستم اقتصادی موسیقیدان ها تغییر یافت و آن ها مجبور به تدریس موسیقی به دیگران شدند. پیش از آن چنین سنتی وجود نداشت و موسیقی متعلق به دربار بود و شخص موسیقیدان نیازی به تدریس هنر خود به کسی به جز نزدیکان خود نمیدید. دلایل دیگری نیز برای پیدایش ساختار "ردیف" مطرح شده است. از آن جمله می توان به نظریه هومن اسدی اشاره کرد که عنوان میکند در اثر هجوم موسیقی کلاسیک غربی و ترس از دست رفتن موسیقی بومی در ایران، ردیف به منظور حفظ میراث موسیقی ایرانی تدوین شد.
پیام یوسفی در ادامه توضیح داد که مهم است در نظر داشته باشیم که ردیف موسیقی دستگاهی ایران را نباید مجموعه ای از آهنگ ها دید که باید آن را عیناً تکرار کرد، بلکه باید از آن به عنوان الگویی برای آفرینش های هنری استفاده کرد. ردیف در واقع یک ابزار برای آموزش شفاهی، یک الگوی اجرایی، و محلی برای بررسی نظری موسیقی ایرانی ست. او در ادامه با ارائه قطعاتی از موسیقی دستگاهی ایران در دوره های مختلف تاریخی از 100 سال پیش تا کنون سیر تغییرات این موسیقی را نشان داد. او همچنین توضیح داد که از گوشه های ردیف به چه صورتی برای آفرینش آهنگ های مختلف مانند پیش درآمدها و تصنیف ها استفاده شده است.
در ادامه پیام توضیح داد که نظام مند شدن موسیقی ایران در قالب ردیف و روند "حفظ و اشاعه"ی موسیقی تاحدی تاثیر پذیرفته از گفتمان های "تکامل گرایی" در غرب بوده اند. به این صورت که آنچه در زمان علینقی وزیری و روح الله خالقی به عنوان ردیف ارائه شد مشابهت نزدیکی به موسیقی دوره قاجار نداشت، بلکه به گونه ای تنظیم و نوشته شده بود تا با ذائقه های قرن مدرن سازگار باشد. بعنوان مثال به یک موسیقی شناس فرانسوی به نام آلن دنیلو اشاره شد که در حدود 1970 بازدیدی از ایران داشته و وقتی موسیقی اساتیدی همچون حنانه و وزیری و خالقی را میشنود، از آن ها انتقاد کرده و میخواهد که تلاش نکنند به سبک غربی بنوازند و اصالت خود را حفظ کنند! بعد از چنین اتفاقاتی بوده که اشخاصی همچون داریوش صفوت در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی اعتقاد پیدا میکنند که ما باید تلاش کنیم و به اصل خود برگردیم. یعنی این بار هم در اثر اینکه احساس شد که حفظ اصالت "خریدار غربی" دارد به این موضوع توجه ویژه ای شد.
به عبارتی هر دوی تجددگرایی و سنت گرایی در موسیقی کلاسیک ایران تا حدی تحت تاثیر غرب رخ داده اند. هرچند این تاثیرپذیری لزوماً همیشه منفی نبوده و در مواردی مثل تدوین ردیف، وزیری از ابزار غربی برای پوشاندن لباس جدیدی بر تن موسیقی ایرانی استفاده میکند اما زیباشناسی خود را نیز در آن حفظ میکند. به عبارت دیگر در دوران معاصر نیز همچون دوران قدیم که دربار تیموری از دربار بغداد بی خبر نبوده است و هنر یک سرزمین از هنر سرزمین های دیگر تاثیر میپذیرفت، موسیقی کلاسیک ایران نیز تحت تاثیر موسیقی سایر ملل قرار گرفته است. هرچند امروزه "دربار"ها تغییر کرده اند و معیار کشورهای صاحب قدرت و ثروت در غرب در نظر گرفته می شوند. بنابراین معمولا وقتی از "جهانی شدن" سخن به میان می آید معمولا صحبت از گفتگو با فرهنگ های غربی ست، نه سایر ملل. هرچند باید تصریح کرد که اگرچه موسیقی ما در گفتگو با موسیقی غرب بوده و از آن تأثیر پذیرفته است، اما در نهایت ارزش ها و خصوصیات خود را داشته و حرف خودش را می زند، همانند دفترچه خاظراتی که ما ایرانیان در طی سالیان دراز هر یک خطی به آن اضافه کرده ایم.
معرفی:
پیام یوسف دانشجوی موسیقی شناسی (Ethnomusicology) در بخش موسیقی دانشگاه هاروارد است. او کارشناسی و کارشناسی ارشد موسیقی را از دانشگاه UCLA دریافت کرد. نواختن کمانچه را نزد اردشیر کامکار آموخته است. او همچنین ردیف های موسیقی آوازی را نزد استاد معصومه مهرعلی فرا گرفته است. پیش از شروع دکترا در دانشگاه هاروارد او برای مدتی در دانشگاه هنر تهران به تدریس درس هایی از جمله تجزیه و تحلیل ردیف، آشنایی با موسیقی ملل، روش های آوانگاری موسیقی و نظریه های اتنوموزیکولوژی مشغول بود. پژوهش کنونی او بعنوان دانشجوی دکترا متمرکز بر دوره های مختلف موسیقی کلاسیک ایران از اواخر قرن نوزدهم تا امروز است. در این پژوهش او مطالعه می کند که چگونه "قدرت نرم"، تغییرات اجتماعی-سیاسی و قواعد اجتماعی دوره های مختلف موسیقی را تحت تاثیر قرار داده اند.
コメント